زندگی در این ابعادی که ما در آن هستیم بر قانون علیت بنا شده است. آب رو می ریزی روی فرش و آن خیس میشه، به همین سادگی و منطقی! به سادگی خود آب! خیلی واضح است، بقیه ی اتفاقات زندگی هم به همین وضوح است، فقط کافی است که همانطور که به چشم دیدی آب روی فرش ریخته شده و خبر داری خیس شدن ناشی از حضور یک مایع است، بدانی که در گذشته چه روی داده و اثر هر کدام از آن اعمال در ابعادی که ما زندگی می کنیم چیست.
این موضوع اصلا مطرح نیست که این آب را چه کسی بر کدام فرش ریخته است. ممکن است یک آدم خبیث روی فرش گرانقیمت یک انسان خیر، جوهر مرکبی را ریخته باشد و ولی به هر حال فرش خراب می شود. اینکه شخصیت ها چگونه انسان هایی هستند و هدف ها چه بوده تاثیری در نتیجه ی عمل ندارد، چرا که این دو موضوع از دو منبع متفاوت سرچشمه می گیرند، موضوع خیس شدن فرش از موضوعات علوم طبیعیست و مسئله ی هدف و نوع شخصیت انسان ها در حوزه ی اخلاقیات(که یک علم من در آوردی اغلب منطقا پوسیده و ناکار آمد).
خطایی که سال ها در کار بود و هنوز می بینم بسیاری از مردم از خانواده های سنتی یا مذهبی یا کم دانش در اینور و اونور دنیا ـ حتی تحصیل کرده ترهای اونوری ـ مرتکبش می شوند، قاطی کردن این دو موضوع است، یعنی مباحثی را از علوم طبیعی با موضوعات اخلاقی! درهم می پيچند و سرهم می کنند و انتظار هم دارند به نحوی که می پندارند جواب دهد! اینکه چون فرش متعلق به آدم خوبه! قصه بوده و می خواسته بفروشه خرج چهارتا بدبخت کنه اما آدم بد قصه میاد و رووش جوهر می ریزه و فرش قیمتش کم میشه! این افراد انگشت تعجب به دهان می برند که میبینی، آدم به این خوبی اونوقت اون یکی که این همه خبیث و فلان است کارش رو خراب میکنه!! و پر از پرسش و حیرت می شوند، و مضحک اینکه وقتی براین مبنا با عقلشان به دلیل و جواب منطقی مسئله دست پیدا نمی کنند می گویند، حتما یک حکمتی داره، خدا می دونه! و به این شکل از شر مسئله ی حل نشدنی خود راحت می شوند. :))
این طوری بزرگم کرده بودند، چون خودشون هم اینطوری رشد کرده بودند، شاید روزی به جایی رسیده بودند که فهمیدند این نحوه محاسبه غلط است، اما به دلیل نوع شخصیت غیرعصیانی و موقعیت زمانه، جرات بیان این کشف رو نداشتند، اما کسانی جرات کردند و کم کم آن همه جامعه ی محافظه کار تغییراتی پیدا کرد تا امروز من می تونم با جرات و آشکارا بگم این روش غلط است و بر مبنای نادرستی بیان شده و اگر امروزه هنوز با توجه به شنیدن این واقعیت کسی به همان راه ادامه دهد، یا ترسوست یا دگم و حالتی دیگری برایش تعریف نمی کنم.
میدونی کشف ها هر کدومشون یک خواصی دارند، سخت ترینشون زمانی است که خودت رو کشف می کنی، در عین تلخی شیرینی جالب و جذابی دارد. خیلی شکفت انگیز است!