*** در مسیر زندگی ***

بی سر زمین تر از باد*** سابق***
 
وه!
ساعت ٥:٢٧ ‎ق.ظ روز جمعه ٢۱ فروردین ۱۳۸۸  

بسیاری در پیچ و خم یک راه مانده اند و همواره از خویشتن می پرسند: "ما چرا ناتوان از ادامه ی راهیم؟!"

بدانها باید گفت:" می دانی در کجا مانده ای؟ همانجای که خود را پرمایه دانسته ای."                                                 

                                                                                       اُرد بزرگ



 
حیرت
ساعت ٧:٢٦ ‎ب.ظ روز چهارشنبه ۱٢ فروردین ۱۳۸۸  

ایرانیان راستگوترین و راست تیرانداز ترین قوم تاریخ اند. 

                                                                              فردریش نیچه

وقتی جمله ی بالا رو دیدم، چیزی شبیه آیکن متعجب یاهو مسنجر شدم، با تعجب سعی کردم با دقت بیشتر دوباره جمله رو بخونم تا مطمئن بشوم درست خوندم؛ بله درست است، لغت "ایرانیان" است!

بعد از اطمینان از اینکه کلمه "ایرانیان" بوده، نه مملکت دیگری، دو چیز به ذهنم اومد، کسانی که با نیچه آشنایی دارند، می دانند که حرف هاش چقدر معتبر و تا چه سطح ارزشی است.

 با توجه به این اعتبار نیچه، فکر کردم، چطور در طول زمان، ملتی °180 تغییر کردند و به گونه ای عوض شدند که گذشته اشون به راستی وصله ی غریب و ناهمگونی بر پیکره ی امروزین آنهاست. همونطور که تقریبا همه می دونیم، بدبختانه، یکی از خصلت های بارز و معروف اکثریت ایرانیان امروز، دروغگویی است.

(علاقه ای به بحث راجع به علل و عوامل این چرخش و تغییر ندارم، اینکه اعراب فلان و بهمان به این مملکت حمله کردند و از آن روز چنین شد و چنان.)

و مورد دیگری که به ذهنم اومد این بود که، اگر نیچه الان این مملکت و مردمش رو می دید، چی به سرش میومد؟ حتی شاید بر فلسفه ی معروف و درخشانش تاثیر می گذاشت. دنیای فلسفه باید مدیون زمان باشه، که نیچه را هم دوران این روزگار ایرانیان نکرد، تا چشمش به دیدار جامعه ی امروز ایران تار شود!

بعد از خواندن این جمله، بیشتر درک کردم که چرا کوروش بزرگ، امپراطوری سرزمینی چنان پهناور، در دعای خیرش، از میان آن همه بدی، دروغ را نام می برد و خواستار در امان ماندن سرزمینش از دروغ و .. می شود!

 



 
بازگشت به دوران اینترنتمندی!
ساعت ٢:٤٧ ‎ق.ظ روز یکشنبه ٩ فروردین ۱۳۸۸  

توو ایران، امروز باید نهم فروردین باشه و اینجا 28 مارچ. بعد از حدود دو هفته _ به لطف بی کران و محبت بی شائبه ی یک شخصیت نازنین و دوست داشتنی، که هر ساعت وقتش به راستی بسیار گرانبهاست، اما امروز از صبح زود تا سه بعد از ظهرش رو به من لطف کرد _ از امروز اینترنت دارم. این خیلی خوب است. حالا به کلی از کارهام می تونم برسم و  با دوستان خوبم در تماس باشم.

برای تبریکات تک تکتون ممنونم، ببخشید که به دلیل نداشتن دسترسی به نت، دیر بهتون سر زدم.

 امیدوارم تا اینجا سال خوبی رو شروع کرده باشید و تا انتها روزهای خوبی در انتظارتون باشه.

پ.ن. توضیحی:

1- در مورد لغت "home"، که گفتم معنایی رو که می خواهم در زبان فارسی پیدا نمی کنم، می خواهم بگم که، همونجور که عزیزان فرمودند، واژه ی "خانه" یا همون "خونه" اون معنی رو داره، درست است؛ اما چیزی که هست ما "خونه" رو در معانی گسترده تر هم استفاده می کنیم، مثلا اگر ساختمانی بخریم، برای خرید و فروش، می گیم یک خونه خریدم فلان و بهمان، و این در حالیست که در زبان اینگلیسی، هرگز نمی تونیم لغت "home" رو در این حالت استفاده کنیم، "home" فقط محل اقامت شخصی هر کس است، سوای از اینکه یک اتاق باشه یا یک قصر، این واژه یک معنای معنوی است، اما واژه "خانه" هم معنی معنوی و هم معنی مادی داره، که به دلیل این اشاره به هر دو معنا، برای من در اون زمان اون حس خاص رو نمی داد، در اون زمان خاص جنبه ی مادی قضیه اصلا واسم مهم نبود و قصد حرف زدن ازش رو نداشتم، فقط معنی معنویش مطرح بود. به همین دلیل فقط واژه ی "home" بهم اون حس خاص رو می داد. گرچه که خونه هم کاملا درست بود.

2- در مورد سپند یا اسپند/ اسفند: اگر به هفت سینی که در هفت سین می گذاریم توجه کرده باشیم، چند تایی بدون دست برد در حالت اولیه خوراکی و جامد هستند (سیب، سیر، سنجد)، بقیه، یکی مایع است و محصول شماره دو از گیاه است (سرکه)، یکی دیگه از محصولات شماره دو، به شکل نیمه جامد است (سمنو). یکی سبزه است که در واقع خوراکی است که همون زمان هنوز در حال رشد و زنده است. هم در مرحله ی جوانگی مصرف میشه، هم بعدتر وقتی محصول داد _ اگر از غلات باشه _ و سپند که حالت گازیش مورد استفاده است، در گذشته، و حتی حالا، در منازل و اماکن مذهبی، در جشن ها و مهمانی ها، در محلی که افراد قرار داشتند، اسفند رو بر آتش ریخته، دودش رو برای ضدعفونی فضای محیط استفاده می کرده و می کنند و به این طریق این دود استنشاق میشه.

بد نیست که بگم، این ماده از انواع مواد مخدر به حساب می آید و در مرزهای ایالت متحده، به کسی اجازه نمی دهند اسفند همراه خودش وارد کشور کند، اگر متوجه بشوند که همرات اسفند داری ازت می گیرند و می اندازند دور! جالب اینکه دلیلش رو برات توضیح هم می دهند. اما این قاچاقچی های عزیز و بی خبر من، مقدار متنابهیش رو برام قبلا آوردند اینجا، بلکه به صرافت بیوفتم بکارمش! :))
وقتی داشتم رنگ قطعه های نوشته رو انتخاب می کردم، یک دفعه یاد هنرمند فقیدمون، خسرو شکیبایی افتادم که می گفت:" فرق نداره خونه چه شکلی باشه، فقط باید سبز باشه."
 روان این هنرمند محبوب از دست رفته شاد و یادش گرامی.
 خونه ی دل همگیتون سبز سبز.