*** در مسیر زندگی ***

بی سر زمین تر از باد*** سابق***
 
اين روزها
ساعت ۱۱:۱٧ ‎ق.ظ روز چهارشنبه ۳٠ خرداد ۱۳۸٦  

صبح ها خوب شروع میشند، روزها دلگیر ادامه پیدا می کنند.     

می دونم که چرا جای سوال نداره
...



 
باورها
ساعت ۱۱:٢٩ ‎ب.ظ روز دوشنبه ٢۸ خرداد ۱۳۸٦  

نمي دونم تا حالا به واژه ها يا جملات مقدس فکر کردين يا نه؟!
مثلا واژۀ "um". در مذاهب هند و خاور دور، موقع بیان اين واژۀ مقدس ـ که ويژه گی های جادويی براش قايلن ـ تمرکز مي کنند و با شکل و حالت خاصی به زبان ميارنش.
واژۀ‌ "يهوه" در زبان عبری واژه ايی بسيار مقدسه و حتی نبايد آنرا با صدای بلند به زبان آورد.
بسياری از جملات دعايی مسلمانان.
اين ها همه برخاسته از تفکر خاصی بوده، که امروزه عده ايی به آنها معتقدند.
اعتقاد حقيقي، معجزات رو با خودش به همراه می ياره. فرق نداره به چی معتقد باشيم، مسله مهم خوده اعتقاده؛‌ در حقيقت جادو و نيرويی که توانايی برتر رو داره، در درون خوده ماست؛ اما چون خوده حقيقيمون رو به درستی نمي شناسيم در بيرون و هرچه دوردست تر به دنبال نيروی برتر می گرديم.
در ادامه همين تعريف بيان مي کنم: به همين دليل است که فرقی ندارد از چه طريق و چه مذهبي، آفريدگار را باور داشته باشيم؛ بت پرستی يا پرستش ماه و خورشيد يا um و God و الله و خدا يا باور به نيروی برتر. در واقع" کعبه و بت خانه بهانست."
آنچه که ايده ی من بوده و بهش رسيدم را اينجا بيان کردم، کلام بزرگانی را به ياد ميارم که آنها به بيان هايی ديگر اين ايده را مطرح کردند و به اين ديدگاه من اعتبار می بخشند.
مولانا جلال الدين رومی می فرمايد:

 ای قوم به حج رفته کجاييد، کجاييد ..... معشوق همينجاست بياييد، بيايید
شيرين سخن شيراز گفته:

سالها دل طلب جام جم از ما ميکرد ..... وانچه خود داشت ز بيگانه تمنا ميکرد 
 در جای ديگه ميگه:
يار در خانه و ما گرد جهان می گرديم ..... آب در کوزه و ما تشنه لبان می چرخيم 

شباهت انسان با خدا (سرچشمه نيروها ـ نيروی برتر و کامل) را مي توانم با اين مثال بيان کنم؛ تشابه آب در ظرفی با اقيانوس، اين آب از خود اقيانوس بر داشته شده، پس مي توانيم بگوييم خود اوست، از جهتی هم دقيقا خود او نيست، که تفاوت اصلی در گنجايش آنهاست؛ اين ظرف ميزان گنجايش انسان و از طرفی همان کالبد آدميست، و مسلم اينکه با چنين تعريفی، به هر ميزان که گنجايش انسان بالاتر است، نيروی برتر در او بيشتر است.
واسه همينه که میگن :"هر کس خود را شناخت، خدا را شناخته است".

حقيقت اينه که نيروی برتر در درون ماست، ما خوده نيروی برتريم و چيزی جز او نيست و وجود ندارد. در واقع يعنی همان کلامی که آن يار برسر دار بيان کرد. "انا الحق".

** این نوشته ای از اولین نوشته های بلاگم هست. اما برای جواب دادن به یک سوال، دوباره اینجا گذاشتمش.



 
جهت منفی!
ساعت ۳:۳۸ ‎ب.ظ روز یکشنبه ٢٧ خرداد ۱۳۸٦  

 سابقا در تست های روانشناسی که شرکت کرده بودم همیشه جزوه گروهی طبقه بندی می شدم که درصد درونگرایی و برونگراییشون به یک میزان بود و اغلب تعادل بسیار زیادی رو نشون می داد. اما مدتیه که می بینم به شدت دارم درونگرا می شم! نمی دونم این درونگرا شدن تحت اجبار است یا اصولا درونگرایی از علایمی است که، بیشتر منفی هستند و نشانه ی بروز  بحران های تازه ی عاطفی و ..



 
هوای خيلی خوب
ساعت ۱٢:۱۸ ‎ب.ظ روز شنبه ٢٦ خرداد ۱۳۸٦  

امروز یک صبح "توپ" بهاری ه! نزدیک تابستون است اما هوا شبیه ییلاقات می مونه. باد خنکی که یک کم سردت میشه وقتی پوست رو نوازش میکنه اما لذت بخش است. اینجا هوا کلا باحال است، پر از اکسیژن. هر وقت به این موضوع فکر میکنم یاد تهرانی های گرامی میوفتم که به معنی واقعی از همه چی محرومند، حتی هوای پاک ـ نسبی ـ هم ندارند! so sorry

این یادداشت رو صرفا برای اینکه واسم یادگاری بشه، دارم مینویسم وگرنه هیچ ارزش عمومی نداره. آسمان کاملا پوشیده از ابرهای سفید است یعنی عملا آسمون سفید است. دیشب بارون اومده و هنوز برگ ها خیسند. بلبل ها و سینه سرخ ها هم که دیگه گاهی صداشون خسته ام میکنه البته الان بد نیست، یکی دو تا بیشتر نیستند و هنوز صبح است، کار به تحمل نکشیده است. درحال حاضر باحال است.

چهارشنبه گذشته یک برنده ۷ رقمی داشت که بیش از ۱۳ میلیون  یورو برد. جدا خیلی باید شانس بالا باشه که ۷ تا عدد رو از بین دو سری ۴۹ تایی درست انتخاب کنی!! اصولا فقط میشه بهش گفت خداتا شانس!! البته این پول الزاما خوش شانسی نیست باید دید فرداش زندگيش رو چطور خودش و باقی شانس ها میسازند. اصولا وقتی ذهنم به افکار فرا تک نفریم مشغول نیست اصلا آرزوی همچی پولی نمیکنم، این فراتک نفری که اصطلاح اختراعی الان خودم بود، با مثال معلوم میشه.

یکی از آرزوهای من ساختن مدارس شبانه روزی، با سیستم صحیح آموزشی و امکانات است برای بچه های افغانستان است ـ حالا چرا افغانستان، دلیل خودشو داره ـ که نیاز به میلیاردها یورو داره. یا مثلا یکی دیگه اش، ساختن بیمارستان های تخصصی برای آموزش زنان در سراسر ایران هست، تا فرایند پرورش فرزند، پيش و در زمان بارداری و همچنین آماده کردن نیازمندی ها برای زایمان به روش های مدرن است، که در سلامت جسمی و به خصوص روانی نوزاد و خانواده در سراسر زندگیش بسیار تاثیرگذار است. یکی دیگه این دسته آرزوها ـ صحیح تر است بگم رویاها ـ که از دوران دبیرستان توی ذهنم بوده و هست!، پروژه ی کشیدن رودخانه ای ـ مثلا در حد ولگا ـ از البرز شمالی به استان های کویری ایران ـ برای بیابان زدایی و بهبود زندگی کویر نشینان ـ است که طبق صحبتی که چندین سال پیش، با مهندسی در همین رشته ی کاری داشتم، فقط هزینه ی تحقیق اولیه برای این پروژه، بالغ بر ده ها میلیارد میشه! خلاصه که در زمان اندیشیدن به این رویاهای شیرین، به شدت نیاز دارم یکی از بانک های درست حسابی سوییس بهم وام بلاعوض!!! بده. یا لااقل واسه اجرای یکیشون یک دونه از این لوتوری های هفتگی رو برنده بشم.

این هوای امروز هم عجب رویا پروریه قوی داره! البته در حال حاضر اینقدر به شدت از هوای خوب دارم لذت میبرم که به فکر لوتوری نیستم اما خوب امروز شنبه است، بد نیست ۷تایی رو بدهند به من ـ قضیه پنبه دونه است ـ، اما به شدت کار مثل اون آقایی هست که رفته بود مشهد، کل کل میکرد با امام رضا که چرا این همه سال، دعام رو مستجاب نمی کنی بخت آزمایی برنده بشم؟ امام رضا شب کلافه میاد تو خوابش میگه: فلان فلان شده، تو اول یک بلیط بخر!  

 خوب دیگه علافی بسته، امروز به شدت ثبت گردید! 

 خورشید خانم هم تشریف آوردند. سلام آفتاب عالم تاب.



 
مه
ساعت ٥:۳٩ ‎ب.ظ روز جمعه ٢٥ خرداد ۱۳۸٦  

بوی سفر میاد.

سفر به خونه؟ یا یک مسافر خونه ی دیگه؟؟؟

پ.ن. این شعر سهراب هی میاد توی سرم:« بوی هجرت می آید»، اما بالش من پر آواز پر چلچله ها نیست.

از تغییر خسته ام! همه اش در سفرم. آه! خسته ام. «کجا نشان قدم نا تمام خواهد ماند و بند کفش به انگشتان نرم فراغت گشوده خواهد شد؟»  
تو میدونی؟

oh God، ich bin müde 

پ.ن.۲ : سیاوش هرچی خواستم ازت ننویسم این یک هفته ی اخیر خیالت ول کن نبود!! تولدت بود دوست، اما مبارک نداره؛ پس فقط: به یادتم، هنوزم تا هنوزها..  



 
خيلی ساده است.
ساعت ۱٢:٠٧ ‎ق.ظ روز چهارشنبه ٢۳ خرداد ۱۳۸٦  

دارم فکر می کنم چیزهایی رو که لازم دارم لیست کنم و می نویسم:
کره
نون
ماهی
سیب زمینی
به خودم میگم دیگه چی لازم داری؟ که می نویسم:
امیدواری
اراده ی قوی
اطمینان
موفقیت   
رضایت
...

و بعد به خودم میگم اینقدر دارم که همه ی این ها رو تهیه کنم؟!

                                                             ********

پ.ن. ازم پرسیدی: واقعا می دانی که چه کاری را با تمام وجود دوست داری که انجام دهی؟ و  دلیل زندگیت چیه ؟
جواب: واقعا می دونم چه کاری رو با تمام وجود دوست دارم انجام بدهم.

و دلیل زندگیم، زندگیم ه. 



 
do it now
ساعت ۱:۳۳ ‎ق.ظ روز شنبه ۱٩ خرداد ۱۳۸٦  

اشتباهات گذشته و شکست ها را فراموش کن. هر چیز را از ذهن دور کن؛ جز آنچه که اکنون می خواهی انجام دهی، و انجامش بده.

                                                                            «ویلیام دورانت»



 
immernoch opfer
ساعت ۱:۱٧ ‎ق.ظ روز پنجشنبه ۱٧ خرداد ۱۳۸٦  

برساوش
           اندیشه ی تو و فردایت،
           لحظه ای رهایم نمی کند.



 
توانمندی
ساعت ۱٢:٢٧ ‎ق.ظ روز سه‌شنبه ۱٥ خرداد ۱۳۸٦  

 شادی در چیزها نیست، شادی در درون ماست.

                                                

                                                        «بنیامین فرانکلین»



 
نقطه ذوب در ولايت چند است عزيزم؟
ساعت ۸:٥٩ ‎ب.ظ روز جمعه ۱۱ خرداد ۱۳۸٦  

من نمی تونم جلوی خودم رو بگیرم و چیزی ننویسم. راستش الان داشتم غش غش می خندیدم. آقای نبوی، باور کن تصور نمی کردم که در زبان فارسی، از شما بهتر کسی بتونه کمیک بنویسه ـ البته هنوز هم نظرم همین است ـ و من رو بخندونه، اما حتما خودت میدونی که بهترین طنزها اونهایی است که نویسنده یا گوینده خودش هیچ نخندد و  موضوع را جدی برات تعریف کند، همین هنر و البته نوع آوری نویسنده بلاگی که ازش می خواهم بگم باعث شد که من به یاد شما بیوفتم که نوشته هات خوندنی هست. گرچه باید منصف بود، شما کارت حرفه ای و استادانه است ولی این بلاگ جالبیش در نوع انتقادی تازه اش بوده. در واقع در فضای بسته و پر از سانسور باید همچی کارهایی کرد.

حقیقتا این پسره خیلی عالی می نویسه. اولش چند لحظه ای متوجه نشدم ولی بعد از چند دقیقه فهمیدم با نوشته های یک هنرمند طنزنویس طرفم، نویسنده اینقدر توی کارش استاد است که بسیاری از بلاگرهای جدی و حرفه ای رو هم تا حالا به اشتباه انداخته. 

چند تا از جملات خنده دارش رو این زیر نوشتم، واقعا تو خواب هم نمی تونستم این کلمات رو در یک جمله سر هم ببینم! :))

چرا آقا از آنجلینا جولی افضل تر است؟

 این شخصیت یک دوشیزه که ... اهل سرزمینی در غرب است موسوم به هاآلی وود . این نام را من قبلا دو بار شنیده بودم : یکی در تاریخ اسلام آیت الله العظمی  مرعشی که نوشته بود که این سرزمین ( همان هاآلی وود ) در زمان بنی امیه به اشغال سپاه اسلام در آمده و یکی هم از زبان آیت الله العظمی کرندی که می گفت در حال حاضر این سرزمین به اضافه سرزمینی با نام مشابه در هندوستان مراکز اصلی فعالیت شیطان هستند ( گویا شیطان یکی دو بار آنجا دیده شده است )

به نظر من نویسنده ی این بلاگ باید هنرمند طنزپرداز خوبی باشه، بسیار ظریف و راحت تمسخر آفریده، مثلا در یکی از جملاتش نوشته به قول کافر شاعر همه را به کیش خود پندارد! کارش عالیه. دست مریزاد



 
کبود
ساعت ۳:٠٧ ‎ق.ظ روز چهارشنبه ٩ خرداد ۱۳۸٦  

وقتی تلخ می گویی،
چنان است، 
که سراپا زهر می شوم.
آنگاه اگر بگزدم، ماری
جان می سپارد.
زهر هلاهل است،
این چنین سیاهی نگاهت.
به زجرم بکش
و بمان
که رفتنت،
تنفس در ممات است!



 
the red sunset
ساعت ٩:۳٦ ‎ب.ظ روز یکشنبه ٦ خرداد ۱۳۸٦  

  

       

  پایان ها هم می توانند زیبا باشند.

                                                   



 
آمار بهداشت جهانی از سلامت و عمر مردم ایران
ساعت ۱:۳۱ ‎ب.ظ روز سه‌شنبه ۱ خرداد ۱۳۸٦  
رادیو فردا:  

نوزاد پسری که در جمهوری سان مارينو، کشوری کوچک، احاطه شده در ايتاليا چشم به دنيا باز می کند، به احتمال زياد تا ۸۰ سال زندگی خواهد کرد؛ و پسری که همان روز صدها کيلومتر آن سوتر در سيرالئون به دنيا می آيد احتمالأ تنها ۳۷ سال شانس زندگی خواهد داشت.

روز جمعه سازمان بهداشت جهانی گزارش آماری خود را از وضعيت بهداشت، سلامت و متوسط عمر در ۱۹۳ کشور جهان، از جمله ايران، منتشر کرد.

براساس اين گزارش اگر می خواهيد عمر طولانی تری داشته باشيد، کماکان به نفعتان است که دختر به دنيا بياييد!

اين آمارها بر اساس اطلاعات سال ۲۰۰۵ ارائه شده است که آخرين اطلاعات موجود به شمار می رود.

بر اساس آمارهای سازمان بهداشت جهانی، سان مارينو بالاترين متوسط عمر برای مردان و سيرالئون پايين ترين آن را داراست. در اين ميان شانس زنان برای زندگی طولانی بيشتر از مردان است.

در ژاپن و ۳۰ کشور ديگر جهان متوسط سن مرگ و مير در ميان زنان بيش از ۸۰ سال، يعنی بيش از مردان سان مارينويی است.

زنان ژاپنی همچنان با ۸۶ سال متوسط عمر، در راس جدول سازمان بهداشت جهانی جای دارند؛ و زنان کشور سوازيلند با ۳۷ سال در پایین ترين مرتبه.

برخی از ديگر کشورهايی که بنا بر آمار اخير از متوسط عمر بالا برخوردار هستند، عبارتند از: استراليا، ايسلند، سوئد، سوئيس، کانادا، اسرائيل و موناکو.

در آمريکا که رتبه سی و سوم را داراست، به طور متوسط مردها ۷۵ سال عمر می کنند و زن ها ۸۰ سال.

در ايران، بنا براين آمارمتوسط عمر مردها ۶۸ سال است و متوسط عمر زن ها ۷۳ سال. 

از ميان اين سال ها، برای مردان ۵۶ سال در سلامت می گذرد و زنان از ۵۹ سال زندگی سالم بهره می برند.

بر اساس آمارهای سازمان بهداشت جهانی، احتمال مرگ و مير بين ۱۵ تا ۶۰ سالگی برای زنان ايرانی ۱۱ درصد است در مقابل ۱۸ درصد برای مردان.

از هر هزار کودک زير پنج سال در ايران، ۳۶ نفر جان خود را از دست می دهند؛ و در هر هزار نوزاد در بدو تولد، ۳۱ کودک جان می سپرند.

بر اساس اين گزارش ميزان مرگ و مير از بيماری ايدز در ايران دو نفر در هر صد هزار تن است.

به ازای هر ۱۱۰۰ نفر يک پزشک وجود دارد؛ و به ازای هر ۱۰ هزار نفر ۱۷ تخت بيمارستان.

۷۷ درصد از بزرگسالان ايرانی باسواد هستند؛ حدود ۸۹ درصد از کودکان وارد دبستان می شوند؛ و حدود پنج درصد(۵٪) جمعيت از اينترنت استفاده می کنند.

در آمارهای سازمان بهداشت جهانی، جمعيت ايران ۶۹ ميليون و ۵۱۵ هزار نفر ذکر شده و نرخ سالانه رشد جمعيت ۱/۱ درصد.