*** در مسیر زندگی ***

بی سر زمین تر از باد*** سابق***
 
جشن نوروز
ساعت ٧:٢٧ ‎ب.ظ روز چهارشنبه ٢٩ اسفند ۱۳۸٦  

هنوز بیشتر از دوازده ساعت به شروع سال نو مانده. اینجا چندان بوی نوروز نمی دهد, از سحرگاه برف آرام آرام شروع به باریدن کرده و لایه نازک سفیدی، بیشتر جاها را پوشانده است. 

خیابون های شلوغ و بازارهای رنگارنگ و پر سر و صدای ایران به ذهنم می آید. ماهی قرمزهایی که هر گوشه در لگن های پلاستیکی وول می خورند و پلاستیک های نازک و تنگ های بلوری با یک یا چندتایی از ماهی ها به دست مشتری هایی که عجله دارند داده می شوند. خرید و عجله و ترافیک و قیمت های یک هفته ای چند برابر شده و ذوق و شوق بچه ها و لباس های نو و خانه های گرد و غبار گرفته و پرده های تازه شده و  سفره و میزهای هفت سین و سبزه و سنبل...  همه ی این ها بوی نوروز و سال نو آریایی است. این همه شور و شوق زندگی.
با یاد این همه شورها هم می شود به استقبال نوروز رفت. امیدوارم سال نویی که تا چند ساعت دیگر می رسد برای همه ی نوروز باوران سرشار از سلامت و شادی و تازگی های دوست داشتنی و پاک باشد.

فرا رسیدن روز اول بهار و نوروز طبیعت برای همه ی شما دوستان عزیزم، به شادی و سلامت



 
سور چهارشنبه
ساعت ۱:۱۸ ‎ق.ظ روز چهارشنبه ٢٩ اسفند ۱۳۸٦  
شب چهارشنبه ی آخر سال است. یکی دیگه از جشن های باستانی ایران. توو ایران خرابش کردند اما من اینجا تا همیشه سعی می کنم به بهترین نحوی که ازم بر میاد زنده نگهش دارم و برپاش کنم یا حداقل توو این جشن، در جایی که برگزار میشه شرکت کنم. امیدوارم به زودی به نحو درستش توو ایران هم به اجراش بگذارند و خبری از ترقه و شلوغ بازی در اون نباشه، همونطور که در جشن باستانیش با احترام و آرامش همراه بود.

 

توو ایران چهارشنبه شروع شده و اینجا اما هنوز شب نرسیده، امیدوارم آتیش بازی خوبی در پیش داشته باشیم. امیدوارم هر چی زردیست به آتیش اهورایی بدهیم و سرخی و سلامتش رو به جسم و زندگی هامون بیاریم.

چهارشنبه سوری همه ی اهورا باوران و ایران دوستان، در هر کجای دنیا به شادی و خوشی.

**********************************************************************

چهارشنبه سوری؛ «پریدن از روی آتش در فرهنگ ایران نیست»

امروز آخرین سه شنبه سال ۱۳۸۶ و شب آخرین چهارشنبه سال است. همان شبی که ایرانیان از روی آتش می پرند به امید آنکه زردی و ضعفشان را به آتش دهند و سرخی و نیروی آتش را از آن خود کنند.

صاحبنظران بسیاری می گویند مراسم چهارشنبه سوری از دوران پس از ورود اسلام به ایران به شکل فعلی برگزار می شود و پیش از آن، ایرانیان با به جای آوردن آیینی دیگر برای  تقدیس و گرامیداشت آتش،  به پیشواز نوروز می رفتند.

کورش نیکنام، موبد زرتشتی در تهران در گفت و گو با رادیو فردا درباره قدمت برگزاری این جشن می گوید.

آقای نیکنام، ریشه چهارشنبه سوری به چه زمانی می رسد؟

در سنت های کهن این سرزمین بر این باورند که ۱۰ روز مانده به نوروز باید خانه تکانی کنند، زیرا پنج روز مانده به نوروز میزبان روان و فروهر درگذشتگان خود هستند. به همین دلیل دوست دارند خانه تمیز و پاکی داشته باشند و دل هایشان از کینه پاک باشد و برای فروهر درگذشتگان میزبانی زیبا و مناسب باشند.

جشن نوروز و فروردین مربوط به فروهرهاست، بنابر این پنج روز مانده به نوروز آتشی بسیار شایسته روشن می کردند ( البته نه در کوچه ها و با ترقه) و راهی را روشن می کردند تا فروهر درگذشتگان به سوی آنها بیایند. درست روز اول نوروز، این آتش را به پشت بام ها یا بلندی کوه ها می بردند و آتش افروزی بزرگی داشتند برای بدرقه همان فروهرها که پنج روز مهمانشان بودند.

این سنت بعدها تبدیل شد به چهارشنبه سوری، در حالی که ما پیش از اسلام عدد چهارشنبه نداشتیم و این جشن تازه تر است.

البته آتش افروزی قدمت خود را دارد ولی احتمال دارد به دلیل تعصبی که حکومت های اولیه بعد از اسلام در ایران داشتند اجازه ندادند این جشن به شکل اولیه اش برگزار شود و این شکل جدید، تدبیر افرادی بوده که می خواستند این آئین را انجام دهند وپیش خود گفتند، از آن جایی که بعضی از اقوام عرب چهارشنبه را نحس می دانند، آتشی روشن می کنیم تا نحسی چهارشنبه را از بین ببریم. و به این ترتیب، چهارشنبه سوری جشنی شد برای   از بین بردن نحسی چهارشنبه .

آقای دکتر! شما به فروهر درگذشتگان اشاره کردید. منظور از فروهر درگذشتگان چیست؟ بیشتر در این باره توضیح دهید.

در باور کهن سرزمین ما هویت انسانی دو بعد مادی دارد که شامل جسم و جان است و دو بعد دیگر شامل روان که همان روح است  و فروهر.

فروهر، نیروی اهورایی در وجود همه انسان هاست،  یعنی یک روح القدس یا روح اهورایی و ویژگی هایی که از آغاز در وجود همه انسان ها، برای نیک بودن به یادگار و امانت سپرده شده است.

بر اساس همین باور، فروهر همه انسان هایی که تا کنون زیسته اند به سوی زمین بازمی گردند و به بازماندگان خود سرکشی می کنند. ایرانیان به انگیزه  چنین مهمان های ارزشمندی  سعی می کنند با هم مهربان باشند، خانه هایی زیبا داشته باشند، لباس های نو بپوشند، خوشحال باشند، سبزه بکارند و سفره نوروز را بیارایند تا فروهر درگذشتگان خوشنود شوند و در سال نو خیر و برکت را به آنها ارزانی کنند.

دلیل شباهت کلامی بین فروهر و فروردین چیست، آیا ریشه آنها مشترک است؟

بله، درست است. فروردین همان فروشی است و ریشه اصلی اوستایی آن «فرورتی» است که در فارسی به فروَهر تبدیل شده است. یعنی فروشی و فرورتی تبدیل شد به فروردین و ما ماه اول را ماه فروهرها نام نهادیم.

درست نوزدهمین روز ماه فروردین هر سال می شود روز فروردین از ماه فروردین  که آن روز را جشن فروردین گان و جشن فروهرها می دانند.

چه رابطه ای بین فروهری که شما نام بردید و سمبل فروهر که ما ایرانیان می شناسیم و به شکل یک موجود بال دار است وجود دارد؟

فقط اسم آنها مشترک است. فروهر یک بعد مینوی و نیروی خدایی است در درون انسان که شکلی ندارد. و این سمبل فروهر با شاهین بال دار، آرم کهن این سرزمین است که اندیشمندان و هنرمندان آن دوران با ترکیبی از آیین مهر ایرانی و آیین زرتشت درست کردند و از آغاز حکومت هخامنشیان بر سنگ نگاره ها می بینیم و بر گرفته از آیین هایی است که در آن روزگار وجود داشته.

سه بال این شاهین، نشانه اندیشه نیک، گفتارنیک و کردار نیک است و دامن سه قسمتی آن نشانه زیر پا گذاشتن اندیشه بد، گفتار بد و کردار بد است.

دو شاخک آن نیز نشان دهنده تداوم خرد رسا و دور کردن صفت اهریمن است. حلقه ای که بر دست این سمبل است مربوط به آیین مهر ایران است که حلقه پیمان و دوستی است که به شکل خورشید در آمده است.

نظرتان را در مورد نحوه  برگزاری مراسم چهارشنبه سوری به شکل امروزی بیان کنید. آیا تشابهی بین برگزاری این مراسم در گذشته های دور با امروز وجود دارد؟

اگر ما مفهوم وجودی این جشن پیش از آغاز سال را به مردم توضیح دهیم که مشابه مراسم آتش بازی هایی در آسمان است که برای فرا رسیدن کریسمس یا بعضی آیین های نیک انجام می دهند، مردم از آن استقبال می کنند. در ایران نیز باید چنین چیزی نهادینه شود که ما می خواهیم به استقبال نوروز و فروهر درگذشتگان برویم پس نیازی به ترقه نیست. آتش بازی باید بدون خطر باشد و خود دولت آن را برگزار کند.

خوشبختانه چند روز پیش در اثر تلاش چندین ساله سازمان میراث فرهنگی ، نوروز به ثبت جهانی رسید. ما هشت سال پیش در ارگ بم نوروز را برگزار کردیم و از کشورهای مختلف آمده بودند و از همان زمان تلاش کردیم که در میراث فرهنگی جهان، نوروز به عنوان یک جشن جهانی ثبت شود.

آقای دکتر به آداب و رسوم آتش بازی و  حضور آتش در این مراسم اشاره کردید. آیا پریدن از روی آتش یا رقص به دور آن و خواندن نیایش ها مرسوم بوده است؟

آتش هویت ارزشمند این سرزمین است و این که برخی بر این باورند که ایرانیان آتش را می پرستیدند اشتباه است. ما ایرانیان افتخار می کنیم که با کشف آتش، آغازگر تمدن بودیم و داستان هوشنگ در شاهنامه فردوسی به آن پرداخته است.

ایرانیان باستان آتش را در کنار سه عنصر دیگر یعنی خاک، آب و هوا گرامی می داشتند و در تمام آتشکده های ایران تمام این عناصر در کنار هم  مورد احترام است و آتش یک درجه بالاتر است زیرا آتش مانند موجود زنده نیاز به حمایت دارد و به همین دلیل است ما ایرانیان می خواهیم عنصری را که کشف کرده ایم حفظ کنیم و به جهان بگوییم که ما آن را پدید آورده ایم.

ولی متأسفانه ما به هویت های خود نمی پردازیم و به آن افتخار نمی کنیم . این زرتشتیان هستند که با تعداد اندک  هنوز «جشن سده» را برگزار می کنند. آتش در این سرزمین چیز ارزشمندی بوده و از روی آن نمی پریدند بلکه با حرکات موزون آرام به دور آتش، نیایش هایی به زبان اوستایی می خواندند که ای آتش، ای پدیده نیک آفریده اهورا مزدا همواره در این سرزمین جاودانه باش و گرمی و روشنی تو در وجود انسان همواره پایدار باد. در تعصبات، این حرکات زیبا و معنوی به دور آتش، حمل بر آتش پرستی شد و سعی کردند بر روی آتش پای گذارند و از روی آن بپرند که این موضوع در فرهنگ ما درست نیست و بی احترامی به هویت نیک این سرزمین جایز نیست.

تعصب ها همیشه موجب از بین رفتن بسیاری از سنت های نیک انسانی می شود.

امیدوارم خوش و خرم باشید و سالی خوب و سرشار ازشادی و محبت  را برای هم آرزو کنیم.

 



 
 
ساعت ٧:۳٤ ‎ق.ظ روز یکشنبه ۱٩ اسفند ۱۳۸٦  

 تک‌گویی واژن‌ها

"‌شرط می‌بندم نگرانی. من هم نگرانم. اصلاً به خاطر همین شروع به نوشتن این قطعه کردم. من نگران این بودم که راجع به واژن چه فکر می‌کنیم. از آن بیشتر نگران که به آن فکر نمی‌کنیم. من نگران واژن خودم بودم. در حقیقت به مفهوم واژن‌هایمان - به یک اجتماع، یک فرهنگ از واژن‌ها- فکر می‌کردم. رمز و راز و سیاهی آن‌ها را دربر گرفته. مثل مثلث برمودا. هیچکس هیچوقت از آنجا برنگشته و به ما گزارشی نداده."

نمایشنامه "‌تک گویی واژن‌ها‌" نوشته "‌ایو انسلر" - که برای اولین بار در سال ۱۹۹۶ روی پرده نمایش رفت - با این جملات شروع می‌شوند. وی ادامه می‌دهد: "‌اولش حتی پیدا کردن جای واژن هم راحت نیست. زنان هفته‌ها، ماه‌ها، و حتی سال‌ها رو بدون دیدن واژن‌هایشان سر می‌کنند. من با یک زن تاجر که به من گفت سرش برای دیدن واژنش خیلی شلوغ است مصاحبه کردم. به گفته او پیدا کردن واژن و دیدنش کار یک روز کامل است که در زندگی او وقتی برایش نبود.

برای نوشتن نمایشنامه‌اش که به تک‌گویی واژن‌ها معروف شد انسلر با بیش از دویست زن مصاحبه کرد، پیر، جوان، مجرد،‌ متاهل، لزبین، دانشجو،‌ کارگر جنسی، مکزیکی،‌ آسیایی،‌ یهودی و‌... زنان در ابتدا خجالت می‌کشیدند، اما وقتی شروع کردند دیگر نمی‌شد جلویشان را گرفت. زنان عاشق این بودند که از واژنشان حرف بزنند. شاید به خاطر اینکه هیچوقت هیچکس در مورد واژنشان چیزی نپرسیده بود.

نمایشنامه را انسلر در سال ۱۹۹۶ به روی پرده برد که خیلی زود راهش را به برادوی باز کرد و تنها دوسال از نمایشش گذشته بود که شبکه تلوزیونی HBO نسخه تلوزیونی اش را به نمایش گذاشت و در همین سال بود که انسلر قدم بعدی‌اش را برای زنان با تاسیس سازمان غیردولتی V-Day برداشت. سازمان وی توانست ۵۰ میلیون دلار از طریق نمایش تک‌گویی واژن‌ها برای کمک به گروه‌های محلی‌ای که برعلیه خشونت خانگی علیه زنان فعالیت می‌کردند، ‌جمع کند.

نمایشنامه از چند بخش تشکیل شده. بخش‌هایی که درآن زنان از واژنشان و قصه‌های مرتبط به آن می‌گویند. از رابطه‌شان با این بخش ممنوعه بدن،‌ ازاینکه چطور واژنشان را شناختند و چطور یاد گرفتند از آن متنفر شوند، فراموشش کنند،‌ یا دوستش داشته باشند. در نسخه اولیه خود ایو انسلر تمام بخش‌ها را می‌خواند و اجرا می‌کرد اما در نسخه‌های جدیدتر هر قصه از زبان زنی و با بازی جدای بازیگران اجرا می‌شود. مطلبی که قرار است یادآوری شود این‌ است که واژن تنها بخشی از اعضای بدن یک انسان، ‌یک زن است. مانند دست، مانند سر، و چرا باید در تمام فرهنگ‌ها صحبت از واژن به عنوان زنانه‌ترین بخش بدن یک زن، صحبت از امر ممنوع باشد و چرا ما هنوز نمی‌توانیم آنطور که دست و پایمان را با اسم خطاب می‌کنیم اسم این عضو بدن را بگوییم. برخی از تک خوانی‌های این نمایشنامه شامل این بخش‌هاست:

من دوازده ساله بودم که مادرم مرا دعوا کرد (‌بخشی که در آن گروه زن‌ها باهم از تجربه اولین قاعدگی‌شان می گویند.)


واژن عصبانی من (‌که در آن زنی از وسایلی که آنها را دشمن واژنش می‌خواند- مانند تمپان- سخن می‌گوید.)

واژن من،‌ دهکده من (‌که نوشته‌ای است از زبان یک زن بوسنیایی که مورد تجاوز هشت مرد در هنگام تصرف روستایش قرار گرفته)

زنی که عاشق شاد کردن واژن‌هاست (‌که در آن زنی به عنوان سرویس دهنده خدمات جنسی به همجنسان خودش، از عشقش به واژن بقیه زن‌ها و نیز حالات مختلف زنان هنگام عشق‌بازی سخن می‌گوید)

چون او دلش می‌خواست به آن نگاه کند (‌داستان زنی است که از واژن خودش متنفر است اما مردی که عاشقانه واژن او را می‌خواسته و آن را ستایش می‌کرده، نظرش را نسبت به واژنش تغییر داده)

دامن کوتاه من (‌که در آن زنی از تمام علاقه‌اش به دامن کوتاهش و اینکه این دامن را فقط برای خودش می‌پوشد و هیچ مردی حق ندارد به او نگاه کند صحبت می‌کند)

من در آن اتاق بودم (‌بخشی از زبان نویسنده – ایو انسلر- و خاطره وی هنگام به دنیا آمدن نوه‌اش است.)

هر سال یک تک‌خوانی تازه با توجه به وضعیت زنان در اطراف و اکناف جهان به این نمایشنامه اضافه می‌شود. برای مثال بخش "برقع" که به وضعیت زنان افغان در زمان طالبان می‌پردازد به تازگی به این نمایش اضافه شده است. این نمایشنامه معمولاً در فوریه و مارچ روی صحنه می‌رود و معمولاً برگزار کنندگان این نمایش با توجه به همخوانی روز ولنتاین در چهاردهم فوریه با کلمه وی در ابتدای کلمه واژن (Vagina) سعی دارند که افکار عمومی را نسبت به افزایش خشونت خانگی علیه زنان جلب کنند.

***

 

نمایشنامه را در سالن تاتر شهر دیدم با همراهی که ایرانی بود و زن نبود. هردویمان بزرگ شده سال‌های بعد از انقلاب ایران بودیم. بزرگ شده در یک فضا و یک زمان . گیرم که در دو منطقه جغرافیایی متفاوت.

چراغ‌ها که خاموش شد، بازیگران از بین تماشاچیان بلند شدند. برخلاف معمول از پشت پرده روی صحنه نرفتند. مثل ما، ‌بقیه زنان، بودند و از جنس خودمان از بین خودمان و آشنا با دردهای ما.

زنی از واژنش که هرگز وقت نداشت که ببیندش حرف زد، ‌از زن موفقی در بازار که هرگز ارگاسم نشده و نمی‌خواهد بداند که زنان ساده دور و برش از چه حرف می‌زنند. زن هفتاد ساله‌ای از قصه شرمساری روزگار جوانی‌اش گفت و از کشتن هوسش در تمام این سال‌ها. از اینکه چرا مردی در یک شب به او خندید و او را برای همیشه از مردان راند.

زنی از دامن کوتاهش گفت. اینکه همه خیابان را قلمرو خودش می‌داند و کسی حق ندارد دامن کوتاه او را دعوت‌نامه‌ای برای هماغوشی بخواند. گفت که از دیدن پاهای برهنه‌اش زیر نور آفتاب لذت می‌برد. از اینکه می‌داند واژنش آن زیر، مالک همه دنیاست، غرق در شادی می‌شود. زنی بوسنیایی از دهکده‌اش گفت قبل و بعد از تعرض صرب‌ها و از واژنش گفت، قبل و بعد از تجاوز توسط هشت مرد غریبه. از اینکه او می‌خواست دهکده‌اش را حفظ کند اما نتوانست. اشک ریخت و تماشاچیان هم با او اشک ریختند.

زنی از کار دومش گفت. از وقتی لباس‌های یک وکیل موفق را از تن بیرون می‌کند و درخانه به زنان دیگر خدمات جنسی می‌دهد‌، ‌از اینکه چطور این زنان باعث شدند که واژن خودش را دوست داشته باشد. زنی دیگر از این گلایه کرد که چرا ما نمی‌توانیم اسم اندام بدن خود را بگویم؟ چه فرقی است بین دست من و چشم من با واژنم؟ چرا می‌توانم یکی را بلند بگویم اما برای نامیدن دیگری، هزار بیراه بروم یا نامی بی‌معنی را پیدا کنم یا فقط بگویم "آن"؟

زنان حرف می‌زدند، می‌خواندند، گریه می‌کردند و کل شادی می‌کشیدند اما این خنده و گریه و صحبت برای من همان نبود که برای همراهم بود. آنی نبود که برای همکار و همکلاسم بود. من در تک تک این سخنان در تک تک این تک‌خوانی‌ها، خودم را می‌دیدم.

خودم را می‌دیدم که هنوز یکی از اعضای بدنم بی‌اسم است. هنوز حتی وقتی با مادرم راجع به بدنم حرف می‌زنم می‌گویم آنجایم! خودم را می‌دیدم و زنان سرزمینم را که کوچکترین رنگ در لباسشان، تعیبر به دعوت از غریبه‌ها می‌شود. پوشیدن دامن کوتاه و خیابان را قلمرو واژنم خواندن که اصلاً در هیچ جای این دنیا نمی‌توان گنجاند. دامن که خوب است، کفش من هم دعوتنامه‌ای است برای مردان غریبه.

خودم را می‌دیدم. زنان سرزمینم را می‌دیدم که تا زمان مرگ، معنی لذت جنسی را نمی‌فهمند. واژنشان را هرگز ندیده‌اند و از خودشان در زمان تنهایی هم خجالت می‌کشند. دیدن بدنشان را هم گناه می‌دانند، چه برسد به لمس آن و شناختش.

صدای زن بازیگر، وقتی عکس‌العملهای زنان مشتری‌اش را هنگام هماغوشی شرح می‌داد در یک گوشم بود و زنی که در هنگام درد و لذت بنا به خواست همسرش، اجازه نداشت صدایی از خود بروز دهد، در گوش دیگرم. همسر مرد، باور داشت زنان هرزه‌اند که لذت می‌برند و دنیا را در لذتشان شریک می‌کنند. هماغوشی بزرگترین عذاب این زن بود.

همراهم از من پرسید که بغضم برای چیست و چرا اشک می‌ریزم؟ گفتم تو که با من آنجا بزرگ شدی. تو دیگر چرا. بعد یادم آمد که ما متعلق به یک جامعه بودیم و نبودیم. یادم آمد مردانگی او اگر در رابطه با زنان بود و شناخت بدنهاشان، زنانگی من در نشناختن بود. در ندانستن بود. در بی‌نامی بود. در بی‌صدایی بود.

بی صدا به این فکر می‌کردم که اگر زنان سرزمین من بخواهند این نمایشنامه را بنویسند آن را چطور خواهند نوشت؟ چطور باید تجربیات و بی‌تجربگی همه این سال‌ها را روی کاغذ آورد و برای بقیه ثبتشان کرد. زنان سرزمین من هم هنوز واژنشان بی‌نام است و هنوز نمی‌دانند که چطور باید بدنشان را بشناسند و مهم‌تر از آن واژنشان را دوست داشته باشند. باید نوشت. باید خاطره‌ها را ثبت کرد. باید اجازه دهیم واژن‌هایمان سخن بگویند. باید بشناسیمشان و آن‌ها را به بقیه هم بشناسانیم. راهی به جز نوشتن نیست. به جز حرف زدن و ثبت کردن. اگر قرار باشد واژن دختر من، دختر تو اسم داشته باشد اگر قرار باشد دختر من، دختر تو نترسد از اولین قاعدگی‌اش، اگر قرار باشد دختر من، دختر تو از زن بودنش لذت ببرد، من و تو باید شروع کنیم. باید ثبت کنیم و باید بنویسم.
از زنانگی‌مان بنویسیم.

 

**برگرفته از سایت رادیو زمانه



 
ایران رتبه نود و چهارم در توسعه انسانی شد
ساعت ٧:۱٦ ‎ب.ظ روز جمعه ۱٠ اسفند ۱۳۸٦  

بنا بر گزارش شاخص‌های توسعه انسانی در سال‌های 2007 و 2008 که اخیرا توسط برنامه توسعه سازمان ملل منتشر شده است، ایران در میان 177 کشور جهان، در جایگاه 94 قرار دارد.
بنابر این گزارش که نسخه اینترنتی آن به تازگی منتشر شده، ایسلند همچون سال گذشته در صدر کشورهای توسعه یافته است و 9 کشور بعدی پیشرفته به ترتیب عبارتند از: نروژ، استرالیا، کانادا، ایرلند، سوئد، سوئیس، ژاپن، هلند و فرانسه.
ژاپن، سوئیس، ایسلند با هشتاد و یک سال سن امید به زندگی بهترین وضعیت را از این نظر دارند. زامبیا با چهل و یک سال بدترین کشور در این شاخص است که در کنار آنگولا و سیرالئون در قعر جدول امید زندگی وضعیت وخیمی دارند.
شاخص‌های توسعه انسانی که در برگیرنده متغییرهای توسعه و پیشرفت جوامع بشری از نظر طول عمر، سلامت، درآمد سرانه و تحصیلات است به مشخص‌کننده بهترین کشورهای جهان برای زندگی مشهور شده است که بر اساس گزارش اخیر ده کشور ابتدای جدول به همراه سایر کشورهای اروپای شمالی، غربی، آمریکای شمالی و نیوزیلند بهترین کشورهای جهان از نظر سطح معیارهای زندگی به شمار می‌آیند.
رتبه بریتانیا در این بررسی شانزده و آمریکا دوازده بوده است. پایین‌ترین رتبه را در میان کشورهای اروپای غربی پرتقال(29) دارد و اسرائیل(23) خود را به آلمان(22) رسانده است.
کوبا رتبه 51 را در این بررسی کسب کرده است که برای کشوری کوچک با مشکلات اقتصادی بسیار و تحریم‌های اقتصادی آمریکا رتبه‌ای بسیار درخشان در میان کشورهای پیشرفته محسوب می‌شود. به غیر از کوبا در آمریکای لاتین باربادوس، آرژانتین، شیلی، اروگوئه و باهاما نیز در میان کشورهای پیشرفته محسوب شده‌اند. همسایه جنوبی آمریکا یعنی مکزیک در این جدول در جای پنجاهم قرار گرفته است و وضع روسیه با سقوط به جایگاه شصت و هفتم اسف‌بارتر از قبل جلوه می‌کند.
در میان کشورهای منطقه امارات متحده عربی، کویت، قطر، بحرین، عمان و عربستان همگی در گروه کشورهای پیشرفته قرار دارند.
ایران در گروه کشورهای متوسط در جایگاه نود و چهارم قرار دارد که نسبت به سال قبل دو پله صعود کرده است.
امید به زندگی در ایران 70.2 است که به نسبت کشورهای گروه خود وضعیتی متوسط دارد. در این گروه یعنی کشورهای با رشد متوسط ایران در جایگاه بیست و چهارم پس از کشورهایی چون قزاقستان، ارمنستان، ترکیه و لبنان و بالاتر از کشورهایی چون گرجستان، آذربایجان، فلسطین و تاجیکستان قرار دارد.
میزان باسوادی بزرگسالان در ایران بیش از هشتاد و دو درصد گزارش شده است که این میزان در نوزده کشور نخست این جدول صددرصد و در کوبا و کشورهای بلوک شرق سابق نزدیک به صددرصد است، سنگال با 39 درصد جمعیت باسواد، بدترین وضعیت را در این زمینه دارد و از دیگر کشورهای عقب‌مانده در این شاخص می‌توان به مراکش، بوتان، موریتانی و پاکستان اشاره کرد.
72.8 درصد از مجموع درصد کودکان و نوجوانان در ایران به تحصیل اشتغال دارند، درآمد خالص سرانه 7.968 دلار است که این میزان در امارات متحده عربی بیش از 25 هزار دلار و در آمریکا بیش از 41 هزار دلار است. بهترین وضعیت از این نظر را لوکزامبورگ با درآمد سرانه بیش از شصت هزار دلار دارد و بدترین کشور جهان کنگو با 714 دلار است.
رتبه ایران در زمینه امکانات آموزشی 0.792 از 1 است که در این زمینه به وضوح از دیگر کشورهای متوسط عقب‌مانده‌تر است.

 از نظر شاخص تولید ملی نیز رتبه 0.731 را کسب کرده است. میزان درآمد سرانه مردم با درنظر گرفتن سایر شاخص‌ها منفی 23 را نشان می‌دهد.
ایران در شاخص‌های توسعه انسانی در سال 1975 رتبه‌ای معادل 0.571 کسب کرده بود که ده سال بعد به 0.615 ، در سال 1995 به 0.693 و در سال 2005 به 0.759 رسیده است. در همین حال عمان در همین مدت رتبه خود را از 0.478 به 0.814 رسانده است.
شاخص‌های توسعه میزان فقر را نیز مورد بررسی قرار داده است که برآن اساس سی درصد از جمعیت ایران زیر خط فقر هستند. میزان جوانمرگی در ایران نیز نزدیک به 8 درصد برآورد شده است. همچنین شش درصد مردم ایران از دسترسی به آب سالم محروم هستند و یازده درصد کودکان زیر پنج سال از کمبود وزن شدید رنج می‌برند. 17.6 درصد از افراد پانزده سال به بالا بی‌سواد هستند.
شاخص‌های توسعه انسانی نشانگر رشد سریع جمعیت ایران در فاصله بیست سال از حدود 33 میلیون نفر به 69 میلیون نفر یعنی بیش از دو برابر است که این میزان رشد تا هفت سال دیگر به نزدیکی 80 میلیون نفر خواهد رسید و به این ترتیب از سرعت رشد سالیانه جمعیت کاسته خواهد شد. این میزان که در بیست سال اولیه 2.4 درصد در سال بود در فاصله سال‌های 2005 تا 2015 به 1.3 کاهش خواهد یافت.
جمعیت شهری ایران سه سال پیش از انقلاب کمتر از نصف جمعیت کشور بود، ولی بیست سال بعد به نزدیک هفتاد درصد و در سال 2015 به نزدیک هفتاد و دو درصد خواهد رسید.
جمعیت زیر پانزده سال کشور نیز که در حال حاضر حدود 29 درصد است در هشت سال آینده به کمتر از 26 درصد کاهش می‌یابد.
میزان باروری زنان ایران در پنج ساله 1970 تا 75 رقمی در حد 6.4 را نشان می‌دهد که یکی از بالاترین میزان باروری زنان در جهان بوده است، اما این میزان در پنج ساله 2000 تا 2005 به کمتر از 2.5 کاهش یافته است.
بلژیک بیشترین میزان پزشک به نسبت جمعیت را در جهان دارد. در این دو کشور به ازای هرصد هزار نفر 449 پزشک در رشته‌های مختلف تخصصی وجود دارد.
در ایران این میزان 87 نفر است که در گروه کشورهای در حال توسعه با وجود اشتغال به تحصیل شمار بسیاری از دانشجویان در رشته‌های پزشکی در کشور وضعیت خوبی ندارد و مثلا در گرجستان که رتبه کلی‌اش از ایران پایین‌تر است،
به ازای هر صد هزار نفر 409 پزشک وجود دارد. مشابه چنین وضعیتی در کشورهای بلوک شرق سابق نیز وجود دارد و بهترین وضعیت در این زمینه را در جهان بلاروس دارد در حالی که رتبه کلی آن از نظر میزان رفاه اجتماعی 64 است.
سوازیلند با 33.4 درصد مبتلا به ایدز وخیم‌ترین وضعیت را در جهان دارد. این میزان در بسیاری از کشورهای آفریقایی از جمله زیمباوه، آفریقای جنوبی و بوتساوانا به میزان بسیاری بالا است.
در ایران میزان مبتلایان به ایدز حدود 0.2 درصد برآورد شده است که به نسبت بسیاری از کشورهای گروه خود از وضعیت بهتری برخوردار است.
میزان سیگاری‌ها در ایران نیز بسیار کمتر از کشورهای گروه خود و مشابه کشورهای پیشرفته است. براساس این برآورد 22 درصد مردان و فقط 2 درصد زنان سیگاری هستند که با توجه به عامل جنسیتی در این زمینه حتی وضعیت بهتری نسبت به کشورهای پیشرفته مانند یونان با 47 درصد سیگاری مرد و 29 درصد سیگاری زن دارد. بدترین وضعیت را مغولستان با 68 درصد مردان و 26 درصد زنان سیگاری و بهترین را غنا تنها با 7 درصد مردان و 1 درصد زنان سیگاری دارند.
ایران دومین کشور جهان است که 40 درصد دانش‌آموزان دبیرستان در آن در رشته‌های علوم، فنی و حرفه‌ای به تحصیل می‌پردازند. اولین کشور میانمار با 42 درصد است. در میان کشورهای پیشرفته مالزی، کره و آمریکا از این نظر درصدر قرار دارند.
لوکزامبورگ با 1576 مشترک تلفن همراه در هر هزار نفر بیشترین میزان تلفن همراه را در جهان دارد، به عبارت دیگر در این کشور هر نفر بیش از یک اشتراک تلفن همراه دارد. در کشورهای ایسلند، نروژ، ایرلند، دانمارک، بریتانیا و ایتالیا در میان بیست کشور نخست نیز وضعیت مشابه ای در جریان است.
در ایران از هر هزار نفر 106 نفر تلفن همراه دارد و 278 نفر تلفن ثابت در اختیار دارد. رکورد تلفن ثابت در جهان را سه کشور سوئد، سوئیس و آلمان دارند که به ازای هر دو نفر بیش از یک خط تلفن موجود است.
در سیزدهمین شاخص توسعه که به ارتباطات و تحقیقات می‌پردازد، میزان مشترکان اینترنت در ایران حدود ده درصد از جمعیت کشور برآورد شده است، در حالی که این میزان در ایسلند نزدیک 87 درصد است. در میان کشورهای پیشرفته بدترین وضعیت را از این نظر کوبا دارد که درصد کاربران اینترنت آن به دو درصد هم نمی‌رسد. در عوض در میان کشورهای در حال توسعه جامائیکا بهترین وضعیت از این نظر را دارد که با حدود 40 درصد کاربر وضعیتی مشابه با برخی از کشورهای پیشرفته دارد.
فنلاند با دارا بودن 7.832 پژوهشگر در هر یک میلیون جمعیت خود سرآمد میزان پژوهشگران در جهان است و پس از آن ایسلند، ژاپن، سوئد، دانمارک و سنگاپور قرار دارند.
در ایران این میزان 1279 نفر اعلام شده است که وضعیت مطلوبی به نسبت سایر کشورهای در حال پیشرفت دارد.
در این شاخص‌ها آمریکا ثروتمندترین کشور جهان است که فاصله‌ای بعید با سایر کشورها حتی در گروه کشورهای پیشرفته دارد و پس از آن با اختلاف بسیار ژاپن قرار دارد که این کشور نیز نسبت با سایر کشورها فاصله بسیار دارد.
در عوض درخشان‌ترین رشد اقتصادی جهان در میان کشورهای پیشرفته از آن سوئد است که در سی سال گذشته همواره رشد بهتری نسبت به سایر کشورها داشته و هم‌اکنون از رشد سالانه بالغ بر 6.2 درصد برخوردار است.
اما در مجموع سرعت رشد اقتصادی چین در جهان بدون رقیب بوده است که به‌طور متوسط 8.4 درصد بوده است. ایران نیز با رشد قابل ملاحظه‌ای در ده سال اخیر موفق شده است. میزان رشد اقتصادی خود را به 2.3 برساند در حالی که این میزان از سال 1975 منفی بوده است با این حال دو سال پیش از انقلاب میزان درآمد کشور به بالاترین حد خود تاکنون رسیده است.
ایران اولین کشور جهان است که بیشترین میزان هزینه را به مصارف نظامی اختصاص داده است و در حالی که حدود دوازده درصد بیکار دارد، میزان بیکاری زنان در آن 170 درصد مردان است و نزدیک به دو درصد نیز از داشتن برق محروم هستند.
در همین حال ایران بیشترین میزان پناهجویان را در خود جای داده است و با نزدیک به یک میلیون پناهجو تفاوت، از این نظر تنها با آمریکا که در رتبه دوم قرار می‌گیرد، قابل مقایسه است.
گزارش شاخص‌های توسعه انسانی حاکی است که کم‌ترین میزان قتل عمد در کشورهای پاکستان، سودان و مصر رخ می‌دهد و بیشترین آن در کلمبیا، لسوتو، آفریقای جنوبی، جامائیکا، ونزئلا و السالوادور.
در میان بیست کشور نخست پیشرفته جهان وضع آمریکا از همه در این زمینه بدتر است این کشور همچنین با دارا بودن بیش از دو میلیون زندانی، رکورددار بیشترین زندانی در جهان است.
در ایران در هر صد هزار نفر 2.9 مورد قتل عمد رخ می‌دهد و نزدیک 150.000 زندانی نیز وجود دارد که در این زمینه در جهان در رتبه پنجم قرار دارد.
ایران همچنان جز شمار اندک کشورهای جهان است که رسما مجازات اعدام در آن اجرا می شود.
از نظر شاخص‌های توسعه در رابطه با زنان وضعیت ایران وخیم است و رتبه 84 را دارد، در حالی که عربستان رتبه 70 را دارد و میزان درآمد مردان به‌طور متوسط دو و نیم برابر زنان است.
بیست و نهمین شاخص این گزارش به وضعیت سیاسی و اجتماعی زنان اختصاص دارد که نروژ بیشترین امتیاز را در این زمینه دارد.
در نروژ حدود 39 درصد از کرسی های مجلس در اختیار زنان است و سی درصد از پست‌های مدیریت ارشد کشور را زنان تصاحب کرده‌اند و نیمی از زنان در مشاغل تخصصی و فنی به کار مشغول هستند.
در ایران که رتبه 87 را دارد، تنها 4 درصد کرسی‌های مجلس و 16 درصد پست‌های مدیریت ارشد در اختیار آنها است و 34 درصد از آنان در مشاغل تخصصی و فنی به کار می‌پردازند.
همچمنین در حالی که در سوئد بیش از 38 درصد از وزارتخانه‌‌ها و ادارات دولتی توسط زنان اداره می‌شود این میزان در ایران نزدیک به هفت درصد است.
شاخص‌های توسعه انسانی که هر سال توسط برنامه توسعه سازمان ملل منتشر می‌شود، مهم‌ترین مرجع جهانی برای ارزیابی میزان رفاه اجتماعی و متغییرهای مرتبط در جوامع مختلف به شمار می‌آید.
ایسلند که امسال برای دومین بار بهترین کشور در این شاخص‌ها ارزیابی شده است، کشوری کوچک در شمال اروپا است که کمتر از 350 هزار نفر جمعیت دارد، پیش‌تر از این به مدت شش سال نروژ و پیش از آن نیز کانادا برای سال‌های متمادی بهترین کشور برای زندگی بوده است.
شاخص توسعه اقتصادی در سال 1990 توسط گروهی از اقتصاددانان به سرپرستی آمارتیا سن (اقتصاددان هندی برنده جایزه نوبل)، محبوب الحق (اقتصاددان پاکستانی) و ریچارد جولی (جامعه‌شناس) در LSE (دانشکده اقتصاد لندن) و دانشگاه ییل به عنوان راهنمایی برای ارزیابی توسعه کشورهای مختلف برای سازمان ملل به‌وجود آمد.

 

**برگرفته از سایت رادیو زمانه



 
سکوتم از رضایت نیست/ اینجا جای شکایت نیست
ساعت ٩:٢٠ ‎ق.ظ روز جمعه ۳ اسفند ۱۳۸٦  

ساعت ده دقیقه مونده به یک بامداد شروع به نوشتن کردم و حالا یک و نیم است، کلی نوشتم و برشون داشتم همین مقدار رو می فرستم.

 ساعت هاست همه خوابیدند، اما بدون هیچ دلیل خاصی خیال خوابیدن ندارم! فکر کردم چند تا کلمه اینجا بنویسم صرفا برای عزیزانی که نگران حالم شدند تا دیگه نگران نباشند. مرسی از توجه همگی.


چقدر این پرشین بلاگ بعد از تغییر کردنش مزخرف شده. انصافا این نوابغی که تووش کار می کنند رو باید فرستاد توو مجلس دوره آینده که نقص های احتمالی تیم علما کامل بشه و اینها هم همینجور بی خودی هرز نروند!

شادی و تندرستی همراه همیشگیتون باشه.