ساعت ۱۱:۱٥ ب.ظ روز شنبه ٢٠ اسفند ۱۳۸٤ |
"بگذر از نی، من حکايت می کنم ناله های ني، از آن نی زن است شرحه شرحه سينه می خواهی اگر اين منم که رشته هايم پنبه شد چند ساعت ساعتم افتاد عقب يکشبه انگار بگرفتم مرض آن سلام نازنينم شد هلو پای تا سر شد وجودم فوت و هِد من که با آن لهجه و آن فارسی من که بودم آنهمه حاضر جواب من که با شيرين زبانی های خويش آخر عمری چو طفلی تازه سال کم کمک گاهی هلو، گاهی پيليز در گرامر همچنان سر در گمم گاه گودمورنينگ من جای سلام بگذر از نی، من حکايت می کنم نی کجا اين نکته ها آموخته نی کجا از فتنه های غرب و شرق بشنو از من بهترين راوی منم سوختند آنها نيستان مرا من چه بد کردم که بستم کوله بار کاش می ماندم در آن محنت سرا تا بسوزانندم و خاکسترم ديدی آخر هرچه رشتم پنبه شد هادی خرسندی
|