*** در مسیر زندگی ***

بی سر زمین تر از باد*** سابق***
 
ابراهيم نبوی
ساعت ۱۱:٢٤ ‎ب.ظ روز سه‌شنبه ۸ فروردین ۱۳۸٥  

من خیلی فکر کردم. تعجب نکنید، گاهی موقع طنز نوشتن از این جور اتفاقات احمقانه می افتد. در هنگام تفکرات عمیق بالاخره فهمیدم که « انرژی هسته ای حق مسلم ماست.» و علاوه بر این فهمیدم که به چه دلایلی جنبش ملی شدن اورانیوم و غنی سازی، اگر اهمیتی بیشتر از جنبش ملی شدن نفت نداشته باشد، حداقل اینکه در همان حد مهم است. از نظر من شباهت های زیر( که بعضی اوقات تفاوت های زیر) می شود، میان این دو جنبش وجود دارد.

اول: روشنفکران و سیاستمداران و رهبران جنبش ملی شدن نفت، بعدا بخاطر ملی شدن نفت زندانی و تبعید شدند، اما در جنبش انرژی هسته ای سیاستمداران و رهبران جنبش ملی شدن اورانیوم زندانی کردند.

دوم: ملی شدن نفت یک خواسته ملی بود که دلایلی برای آن وجود داشت، اما جنبش ملی شدن اورانیوم یک خواسته دولتی است که الآن هزاران نفر دست به دست هم داده اند تا دلیلی برایش پیدا کنند.

سوم: درجنبش ملی شدن نفت، مصدق وقتی سخنرانی می کرد کسانی که حرف او را می شنیدند قانع می شدند و یک بحران حل می شد، اما احمدی نژاد هر وقت حرف می زند، یک عده آدمی که قانع شده بودند، دچار بحران می شوند و یک مشکل جدید به وجود می آید.

چهارم: رهبر جنبش ملی شدن نفت یک پیرمرد قد بلند حقوقدان بود که فرانسه را مثل بلبل حرف می زد، اما رهبر جنبش ملی شدن اورانیوم یک جوان کوتاه قد است که لری را مثل قناری حرف می زند.
پنجم: یک آدم منطقی وقتی فکر می کند می بیند هیچ راهی برای پیشرفت ایران جز ملی شدن نفت وجود نداشت، اما همان آدم منطقی هرچه فکر می کند می بیند هیچ راهی برای نابودی ایران بهتر از ادامه غنی سازی وجود ندارد.

ششم: در جنبش ملی شدن نفت همه جهان با ایران مخالف بود، اما رهبران جنبش با حضور در مجامع جهانی موفق شدند حق ملت ایران را به دست بیاورند. اما در جنبش ملی غنی سازی هیچ کشوری در جهان با استفاده صلح آمیز ایران از انرژی هسته ای مخالف نیست، اما به محض اینکه رهبران جنبش در مجامع جهانی حضور پیدا کردند و دهان شان را بازکردند، موفق شدند که این حق را از دست بدهند.

هفتم: ما قرار بود نفت را ملی کنیم، چون موانعی وجود داشت، یک جنبش ملی اتفاق افتاد تا موانع را از پیش رو بردارد و نفت ملی شود. در حالی که ما اصلا قرار نبود غنی سازی کنیم، بلکه احتیاج به یک جنبش ملی داشتیم تا یک سری موانع را از پیش رو برداریم، اول قرار شد یک جنبش علیه مفسدین اقتصادی بوجود بیاید، اما چنین نشد، بعد تصمیم گرفته شد یک جنبش علیه اسرائیل بوجود بیاید، اما این جنبش هم ملی نشد، به همین دلیل تصمیم گرفته شد که برای ایجاد یک جنبش، اورانیوم را غنی سازی کنیم.

هشتم: ملی شدن نفت باعث شد تا ما بتوانیم هر سال میلیاردها دلار به دست بیاوریم، اما انرژی هسته ای باعث شده است که ما هر سال تمام پول نفت و گازمان را هم از دست بدهیم.

نهم: در ماجرای ملی شدن نفت، انگلیس نفت ما را می برد و روسیه هم می خواست نفت شمال را ببرد، مصدق جلوی آنها را گرفت. اما در ماجرای انرژی هسته ای، ما داریم به زور انرژی هسته ای را به روسیه می دهیم و هر روز هم حمله می کنیم به سفارت انگلیس.

دهم: جنبش ملی شدن نفت جنبش مخالفان سیاسی حکومت ایران بود علیه خارجی ها، اما جنبش غنی سازی اورانیوم جنبشی است علیه مخالفان سیاسی حکومت و هر چه هم تلاش می کنیم پای یک دشمن خارجی را این وسط باز کنیم هیچ دولتی حاضر به دشمنی با ما نیست.

یازدهم: ما از آزادی استفاده کردیم تا نفت را ملی کنیم، آنها از انرژی هسته ای استفاده می کنند تا جلوی ملی شدن آزادی را بگیرند.

 

پ.ن. اگر دوست داشته باشيد باز هم وقت حروم بحث پست قبل خواهم کرد، اما شخصا هيچ تمايلی به ادامه اش ندارم، چون معتقد بوده و هستم که، نرود ميخ آهنين در سنگ.