*** در مسیر زندگی ***

بی سر زمین تر از باد*** سابق***
 
یک نتیجه گیری مرتبط
ساعت ٤:۳۱ ‎ب.ظ روز چهارشنبه ٢ اسفند ۱۳۸٥  

در ابتدا فقط یک سوال بود، اما همونطور که گفتم کم کم چیزهای بسیار جالبی از نتیجه ی این سوال به ذهنم اومد که دوست دارم اینجا مطرحش کنم.

هر تحقیقی لااقل با یک سوال شروع میشه و یک مجموعه ای هست که از اون مواد یا چیز یا افراد تحقیق انجام میگیرد که میشوند نمونه ای از کل موضوع مثلا در علوم انسانی نمونه ای از جامعه انسانی.  اگر بخواهیم با این جواب دهنده های اندک یک دید کلی از جامعه ی ایرانی و دیدگاهشون در این مورد جمع بندی کنیم(البته کمی از استاندارد صحیح به دور است اما خوب با تخفیف) به نظرم، ما نمونه ی واقعی مردم ایران هستیم.

 اکثر ما به دلیل عرفیات دست و پاگیر و نالازم، از اصل مسائل به دور می مانیم. یا به راستی تعریف های ساده ی زندگی رو دقیق نمی دانیم یا اگر هم می دانیم بی خود و بی جهت سعی می کنیم مخفیشان کنیم یا در هزار لایه و لفافه بپیچیم و به این شکل باعث پیچیده کردن سادگی زندگی و مسائلش می شویم. یک عده از ما به فرا بشر متوصل میشویم و با دیدگاه خاصمان در هر مسئله ی ساده ای، سعی میکنه متافیزیک رو وارد موضوع کند. یک تعدادیمون خیلی میدونیم اما اعتماد به نفس لازم رو نداریم و برای اینکه به سوالی که واقعا برامون واضح است، پاسخ بدیم، قبلش کلی صغرا و کبرا میچینیم تا مبادا شنونده از ما انتقاد کند یا جوابمون رو نپسندد. و و و

آیا به راستی لازم ه، این همه زندگی را با سنت های غلطمون، پیچیده و نامشخص کنیم؟؟ [ توجه داشته باشید که گفتم سنت های غلط، من با سنت مخالفت کامل ندارم، در مواردی سنن خوب هم داریم ـ مثل جشن نوروز ـ اما بسیاری از آداب باقی مانده از گذشته چیزهای پوچ و غلطی هستند که ما بدون اینکه جرات اندیشیدن راجع به صحت و سقم آنان را به خود بدهیم، به دنبال خودمان می کشانیمشان] فکر نمی کنید شما عزیزان که قشر تحصیل کرده و بالاتر جامعه از نظر دانش و ادراک هستید، وظیفه دارید لااقل در خود و اطرافیان خود کمی شرمساری های نابجا رو کنار بگذاریم و به فرزندانمان سادگی و صداقت را در کلام بیاموزیم؟ من که فکر می کنم دیگه وقتش رسیده تکونی به جامعه و نوع نگرش جامعه ی ایران بدهیم و از همه مهمتر از خودمون شروع کنیم. چه سودی دارد که این همه طبیعت بشری را مخفی کنیم؟ تا به حال از این همه مخفی کردن چی نسیبمون شده؟ رابطه ی بین همسران. تابو! نحوه ی تولد فرزند، تابو! حرف زدن از مسائل و مشکلات روانی، تابو! یکی میخواهد بره رفع حاجت کنه، خجالت میکشه از توی جمع بلند بشه!!! اینم تابو! نوجوون هامون هزار و یک سوال دارند، تابو!!!! پدر سنتی ایرانی ناراحت میشه فرم هیکل دخترش رو میبینه تغییر کرده!!! دخترهامون قوز و قوزتر میشینند و راه میرند! در واقع به کلام دیگر رشد نرمال، تابو! زن از شریک ج ن سیش راضی نیست، هزار ناراحتی احساسی و روانی و جسمی پیدا میکنه، به شوهر خودش نمیگه جریان چیه، چون میشه زن ..! تابو!

بیایم باور کنیم اشکالات در نوع تفکرمون و دیدی است که تربیت کنندگانمون بهمون دادند، بیاییم بچه هامون رو نرمال تر و طبیعی تر تربیت کنیم و با این کار فردایی بهتر از امروز خودمون رو برای اونها میراث بگذاریم، و اطمینان داشته باشیم این راه بهتر شدن زندگی فردای ایران است.