ساعت ۱٢:۱۱ ب.ظ روز دوشنبه ٢۱ آبان ۱۳۸٦ |
زبان به معنای ابزاری برای communication، یک علم است؛ که خود دارای زیرشاخه های بسیاری است. اینجا می خواهم از واژه ها حرف بزنم. در تمامی زبان های دنیا، در محاوره یعنی زبانی که مردم با آن حرف می زنند، از هر معنایی تنها یک واژه وجود دارد و واژه های هم معنا در طی زمان از بین می روند، ـ در مورد صفت ها، دقیقا اینطور نیست ـ البته در نوشتار وضع کمی متفاوت است، اگر در زبان محاوره دو کلمه به نظر هم معنا در کلام مردم باقی مانده باشد و این در طولانی مدت ادامه پیدا کند، دلیل این است که در معنا، این کلمات با هم یک فرق هایی دارند، ولو اینکه بسیاری از کاربران عادی به طور خودآگاه متوجه ی این تفاوت نباشند، از این جهت می گویم خودآگاه که اگر از آنها بپرسی، قادر به ارائه ی دلیل برایت نیستند اما شاید بعضی، می دانند که انگار یک چیزی هست! در واقع این تفاوت معنا، اغلب ریشه اشان از خواستگاه فلسفی لغات است. نوشتن همه ی این پیش در آمدها امشب، برای بیان تفاوت دو لغت انسان و آدم است.. زیرساخت معنایی لغت انسان در واقع اشاره دارد به "نوع" و "گونه"ی انسان در رده ی جانداران؛ یعنی از علم زیست شناسی نشات گرفته است ـ که قدرت تعقل و صحبت کردن از خصوصیات اوست ـ ولی لغت "آدم" از علم فلسفه و مذهب نشات گرفته و در واقع به معنای همان خلیفه ی خدا بر زمین و آفریده ایست که برتر از دیگر موجودات شمرده شده است و ارزش های معرفتی دارد. احتمالا به همین دلیل است که شاعر میگه: آدمی را آدمیت لازم است. البته من به اختصار این ها را نوشتم وگرنه برای هر کدام از این دو لغت، توضیحات بیشتری باید نوشت، اما من، قصد نگارش مقاله نداشتم. |