*** در مسیر زندگی ***

بی سر زمین تر از باد*** سابق***
 
واسه نفت نیست، هنوز..**
ساعت ٧:۱۱ ‎ق.ظ روز دوشنبه ٢٤ تیر ۱۳۸٧  

می دونی چیه؟  واقعیت این است که ما هر سه بازنده ایم! آره، هم من هم تو و هم تو. هر سه تا. اگر هر کدوم بخواهیم یکی رو از این لیست حذف کنیم پس برای باقی هم صدق نمی کند. حقیقت همین است. انگار دیگه فرقی هم نمی کنه!! که چی و چطور می خواهد بشه. من که فقط با مخمر فکر نکردن و بی خیالی دارم ادامه می دهم و زنده نگهداشتم خودمو؛ امان از لحظات بی گاهی که به فاجعه ی موقعیتم فکر می کنم!  تو که باور نکردنی هستی و اراده و قدرتت بی مثال. تو هم که نمی دونم چی بگم! 

کلا ایران و موقعیتش، سرنوشت های سیاه زیادی رقم زده. کسانی رو می شناسم که تو فلاکت های خاص دیگه ای هستند که زندگی همگی اونها، ناشی از وضع اجتماعی سیاسی ایران است. حتی موردی رو می شناسم که روحش از وضع ایران و این که چرا قصه زندگیش این شد خبر نداره!!
خلاصه که بدجوری علافم!

------------------------

برگ های سبز درخت آلوچه
خزان می کنند
بر مرمر آرزوهای بی نشان

 

 

**تکه ای از آهنگ فرهاد