*** در مسیر زندگی ***

بی سر زمین تر از باد*** سابق***
 
ادامه مطلب کندرا
ساعت ٢:٢٢ ‎ب.ظ روز پنجشنبه ۱٥ تیر ۱۳۸٥  

جنون نوشتن (وسوسه ی کتاب نوشتن) زمانی بيماری همه گيری می شود که جامعه آنقدر پيشرفت کند که بتواند سه شرط اساسی را فراهم بياورد:

۱ـ درجه ی بالايی از رفاه عمومی که مردم را قادر سازد نيروی خود را صرف فعاليت های بيهوده بکنند؛

۲ـ وضعيت پيشرفته ای در زمينه ی پيدايی واحدهای کوچک اجتماعی به گونه ای که احساس فراگير انزوای فردی را پديد آورد؛

۳ـ فقدان شديد تغييرات مهم در زمينه ی تحولات داخلی کشور (در اين مورد، به نظر من فرانسه، کشوری که در آن واقعا هيچ اتفاقی نمی افتد و درصد نويسندگانش ۲۱ برابر اسرائيل است، تمام اين مختصات را دارد. وقتی بيبی ادعا کرد که واقعا هيچ چيزی را از بيرون تجربه نکرده، کاملا درست می گفت. اين فقدان محتوا، اين پوچی است که به محرکی که او را به سمت نوشتن می راند نيرو می دهد.) 

اما معمولا نوعی از بازگشت به گذشته را به علت انتقال می دهد.اگر انزوای همگانی ديوانگی پديد می آورد، خود ديوانگی همگانی احساس انزوای عمومی را عمق و شدت می بخشد. اختراع چاپ در آغاز کار، درک دو جانبه را بالا برد. در عصر جنون نوشتن، نوشتن کتاب تاثير معکوسی دارد: هر کسی خودش را در نوشتن خود، و نيز در ديواری آينه ای محصور کرده که او را از شنيدن تمام صداهای بيرون محروم می کند.

                                                         ميلان کوندرا (کتاب خنده و فراموشی)

 می خواستم نظر خودم را در باره ی اين گفتار کوندرا بيان کنم: دريافت من از بيانات اين نويسنده اين است که: در اينجا منظور کوندرا از نوشتن کتاب، در واقع نوشتن ـ به طور عام ـ برای خوانده شدن توسط ديگری، از نظرات و دريافت ها و وقايع شخصی است، مسلم اينکه نويسنده ی کتب علمی شامل اين ديدگاه نمی شود؛ و ديگر اينکه، صرف نوشتن "کتاب" نيست، نويسنده های ستون های داستان روزنامه ها و مجله ها و وب سايت ها و وب لاگ ها هم در اين ديدگاه جای می گيرند. بحث او بر سر نگارش افکار و يافته های خود به صرف رساندن آنها به ديگران است. البته از ديد من نوشتن بسياری از وب لاگ ها توسط ايرانيان ـ در اين برحه ی خاص از زمان ـ دلايلی به غير از آن چيزی است که  کندرا نشانه های درون جامعه برای فراگيری نوشتن ذکر کرذه، يکی از عمده دليل اين نگارش ها عدم وجود فضای آزاد برای بيان ديدگاه ها در جامعه فارسی زبان است.

نکته ديگری که در کلام کندرا برای من جالب توجه است،  و البته ارتباط چندانی با موضوع نگارش ندارد. بيان جمله ی «اجازه بفرماييد اصطلاح هايمان را به روشنی تعريف کنيم» است؛ از ديد من در جامعه ی ايرانی جای تعريف های مشخص بسيار خالی است و بسياری از مشکلات در اين جامعه به دليل فقدان همين تعريف هاست. تقريبا در تمامی امور برای افراد تعاريف جا نيوفتاده و نامشخص است و آنگاه که شناخت لازم و واضح از وظايف و روابط متقابل نداشته باشيم، در تقابل با ديگری مشکلات بسيار پيش خواهد آمد و پيش خواهيم آورد. در اينجا نويسنده برای توضيح مطلبی کوتاه در ابتدا اصطلاحات خود را معرفی می کند تا خواننده دچار اشتباه دريافت نشود، چطور در جامعه ای با اين همه عدم شناخت از مفاهيم انتظار داريم دچار هرج و مرج و درهمی( chaose ) نشويم!!