*** در مسیر زندگی ***

بی سر زمین تر از باد*** سابق***
 
يک خبر کاملا بی ارزش
ساعت ۱:٥٠ ‎ب.ظ روز دوشنبه ٧ اسفند ۱۳۸٥  

همین اول بگم که متاسفانه این نوشته خیلی طولانی شده، اما به دلایلی نخواستم در دو بخش تقسیمش کنم، چون خیلی موضوعیت با نوشته های معمول ترم نداره ولی عوضش سعی می کنم تا یکی دو هفته ی دیگه هیچی اینجا ننویسم.

امروز آشنایی از ایران برای من لینکی رو آف لاین فرستاده بود. روی آدرس رو کلیک کردم و صفحه ای از روزنامه ی اینترنتی سرمایه باز شد. عنوان این گزارش نسبتا کوتاه، شهرونداني با پالتوهاي ۱۸ ميليوني است. ـ تیتر رو لینک کردم، قابل کلیک شدن است ـ که از مرکز فروش پوشاک و کیف و کفشی در تهران نام می برد. همینطور که از نام مطلب پیداست، یک فروشگاه خیلی عادی نیست. این نوع نوشته ها چیزهایی نیست که اصولا چندان مورد علاقه ی من برای نوشتن باشند. اما از جایی که چندتایی از دوستان داخل ایران از من خواسته بودند که از زندگی در اینجا و مسائلی که عموما، کمتر در ایران می شود از آنها باخبر شد از دید خودم بنویسم، فکر کردم شاید نوشتن این مطلب خیلی بد نباشه

 در این مقاله از اجناسی با قیمت های بسیار بالا حرف زده شده. مثلا کفش های یکی دو میلیون تومنی، کیف های بالای سیصد چهارصد هزار تومن. کت شلوارهای میلیونی. حالا مطلب رو که بخونید متوجه میشید. چیزی که من می خواهم برای این نوشته توضیح بدهم شاید بیشتر عزیزان خودشون بدونند اما خوب

درست است که اینجا کشور پیشرفته! یا بهتر و درست تر است بگم، صنعتی است؛ اما از همه طبقه آدم در این کشور زندگی می کنند. کسانی که تخصص دانشگاهی بالا و شغل های ثابت دارند، حقوق نسبتا خوبی دریافت می کنند، مثلا یک فوق لیسانی معماری با سابقه کار بالای پنج یا ده سال در یک شرکت نسبتا خوب و بطور متوسط حدود پنج یا شش هزار یورو درآمد دارد. البته اکثریت با مهندسین شرکت ها با حقوق ماهیانه حدود هزار و هشت صد تا دو هزار پانصد است. یک سوپور در این کشور که استخدام شرکت نظافت شهری است [در اینجا امور پاکیزگی شهر همانند ایران با شهرداری نیست، لااقل مستقیما] اول اینکه باید چندین ماه دوره دیده باشد و بعد که استخدام شد، حدود هزار دویست یورو دستمزد دارد. لطفا قبل از اینکه مانند یکی از دوستان من حقوق خود همراه تخصصتان را با این حقوق مقایسه کنید، به حداقل مخارج در این کشور توجه کنید.

در اینجا هیچ شباهتی از نظر مالیاتی با ایران نمی بیند. شما اگر یک جوراب صد تومانی بخرید، 19 تومان از پولی که دادید برای مالیات است. دولت از خریدار 19% و از فروشنده نیز 19% مالیات برای هر چیز _ به جز مواد خوراکی اصلی، حمل و نقل عمومی و هزینه های واجب پزشکی که مالیاتشان هفت در صد است _ دریافت می کند.

شاید لازم باشد، مقداری از هزینه های عادی برای یک نفر بزرگسال بالای ۳۰سال ـ اینکه میگم بالای ۳۰ ، چون برای سنین پایین تر بعضی هزینه ها فرق دارد ـ را که ماهه باید پرداخت شود در اینجا نام ببرم. _ البته مسلم است که می شود در کوچه خوابید و بایدی نداشت؛ این باید که میگویم منظورم این نیست که اگر نپردازید خلاف محسوب می شود.

 اول خورد و خوراک، اگر خیلی خیلی معمولی غدا بخورید و از فروشگاه های متداول با قیمت عادی خرید کنید، برای یک نفر باید حداقل در حدود 100 تا 200 یورو ماهیانه هزینه کرد/ برای یک آپارتمان معمولی 50 متری، در منطقه ای متوسط از شهرهای عادی آلمان_ اینکه میگویم عادی، مثلا شهر مونیخ نه، که چیزی شبیه تهران برای ایران است _ در یک شهر کوچک، مثلا همدان برای ایران!! ماهی حداقل 400 یورو/ این قیمت البته تنها اجاره ی ساختمان است و به قول اینجایی ها، سرد. برای گرمای ساختمان و آب گرم بطور معمول ماهی 130 تا 180 را باید در نظر بگیرید و البته این میزان بسته به شخص بسیار متفاوت است اگر بخواهید خانه اتان همچون خانه های عادی در ایران گرم باشد تا حدود ماهی 250 _ 300 یورو هم بالا می رود، بیمه ی درمانی ، معمولی ترین بیمه ی درمانی که پول بسیاری چیزها را هیچ نمیپردازد، مثلا عینک یا جرم گیری دندان، زیبایی که اصلا حرفشم نزنید _ ماهی 110 یورو/  هزینه رفت و آمد عادی با وسایل عمومی ماهانه حدود 40 تا 70 یورو/ خرج های برق، آسانسور، تلفن، تلویزیون(ارزانتزین و پایه اش) و بعضی چیزهای دیگر که حالا به ذهنم نمی آید را نیز حداقل 80 تا 120 یورو باید حساب شود. واقعا الان نمی دانم دیگر چه هزینه هایی ثابتی هستند، اما با این تقریب های نسبتا در حد متوسط و نه بالا، ماهانه باید حدود 900 تا1200 یورو در را نظر گرفت. توجه دارید که آنچه اینجا از آن حرف زدم واقعا در حداقل و واجبات بود. یعنی من هزینه ی کسی که موبایل و اتوموبیل شخصی، مهمانی و رستوران، کافی شاپ، دیسکو، سینما رفتن و هزار و یک هزینه دیگر دارد را اصلا در نظر نگرفته ام. هر کدام از این هزینه ها تا ده ها برابر ایران میتواند بالا برود، برای مقایسه به تفاوت قیمت بنزین در ایران و اینجا توجه کنید.

خوب با این توضیحات نه چندان دقیق اگر علاقمند بودید باز هم حقوق خود با مدرک دانشگاهی را با یک کارگر ساده در اروپا مقابله کنید

حالا چرا این حرف ها رو زدم. در این کشور در آمد ها به اندازه رنگ قهوه ای آفریقایی ها تا رنگ بی رنگ شده ی مردمان اسکاندیناوی متفاوت است. حداقل حقوق کسی که کار می کند، از1000 یورو در ماه شروع می شود تا در آمد های بالایی که من نمیتوانم برایش حداکثر در نظر بگیرم، کسانی که بالای 5 یا 6 هزار یورو در ماه درآمد دارند، کم نیستند. یکی از حقوق های بالا که همه از آن خبر دارند حقوق ثابت نمایندگان بوندس تاگ یا همان مجلس آلمان است، که ماهی ده هزار یورو است ـ و البته این درآمد در اینجا نیز خیلی بالاست، اما بهشون اینقدر زیاد حقوق می دهند تا به فکر دزدی از بیت المال نباشند.

یک نکته: تنها و تنها هزینه ای که در آلمان از ایران ارزان تر یا هم قیمت است، مواد غذایی اولیه است. یعنی مواد غذایی پایین ترین کیفیت هر چیز در آلمان بعضا از ایران ارزان تر است. فروشگاه زنجیره ای آلدی که احتمالا اسمش را شنیده باشید. یکی از فروشگاه های معروف اروپاست که در اصل کارش مواد غذایی است. این فروشگاه به طرز باورنکردی غیر رقابتی است. هرگز تبلیغات نمی کند و همیشه هم پر از مشتری است چون از همه جا ارزان تر است. در آخرین آمار گفته شده که بیش از 75% مردم آلمان از این فروشگاه خرید می کنند. خرید از این فروشگاه اگر بتوان مقایسه کرد همانند خرید از بازارهای تره بار شهرداری تهران است. البته با این تفاوت فاحش که از نوع اروپایی. شما در اینجا هم درهم خرید می کنید اما چون همه چیز بسته بندی شده و خود بسته ها را انتخاب می کنید، احساس توهین شدن بهتان دست نمیدهد. و جالب اینکه نتیجه ی کنترل کیفیت، که چند روز پیش اعلام شد، محصولات این فروشگاه در مقایسه با دیگر فروشگاه های زنجیره ای در این کشور رتبه ی دوم را دارد. برای رفع کنجکاوی عرض شود که، رتبه ی اول با یک فروشگاه زنجیره ای آمریکایی است.

چقدر از موضوعی که موجب شروع این نوشته شد دور شدم!

یک نکته بدریخت اضافه!! در اطلاعات نه چندان حساب شده ی اینجا،‌ حقیقتی که لااقل از این نوشته های من به ذهن خواننده اش نرسیده را بیان کنم. در اینجا هم اخلاق مسخره و پوچ پز دادن وجود دارد اما به اندازه ی ایران فراگیر نیست. تا جایی که من خبر دارم این اخلاق مسخره در میان طبقات بسیار ثروتمند، در میان نژاد های افریقایی و مسلم در میان بسیاری از ایرانیان، شایع است. مردم نرمال آلمان مثل بچه آدم!! از آلدی خرید می کنند، درآمد آن جناب بالای ماهی سه هزار تاست، آنوقت جناب مستطاب آقای ایرانی بی کاره از آلدی خرید می کند ولی پلاستیک فروشگاه گران شهر را با خود بر می دارد که وقتی آمد بیرون کسی نبیند ایشان کجا خرید کرده!!! حقیقتا چه فرهنگ کهنی! البته کم نیستند ایرانیان شریفی که هم کار می کنند و مالیات می دهند و هم از این ادا و اطفارها ندارند اما خوب دیگه!

میلیونرها معمولا از فروشگاه های غیرمعمول خرید می کنند، مثلا تک و غیر زنجیره ای، اما شاید براتون جالب باشه که بدانید، آقای میخاییل شوماخر که معرف حضور همه است و در آمد ثابت ماهیانه اش ـ تا سال قبل که ازش خبر دارم ـ ماهی هفت میلیون یورو بوده، خیلی عادی و فهیم اعلام کرد من از آلدی خرید می کنم. حالا مقایسه کنید بسیاری از مردمان ایران زمین رو با ایشون !!!.

حالا با این توضیجات بر می گردم به نوشته ی روزنامه ی سرمایه. پوشاکی با اون قیمت ها به طور معمول در بین ۹۵% مردم کشورهای پیشرفته خریدار ندارد. مگر چند درصد مردم اینجا میلیونر هستند یا چه در صد ستاره ی سینما و ورزشکار حرفه ای اند؟ با این نوشته خواستم به دوستانم که با خواندن خبرهای این چنینی حسرت در دلهایشان پیدا می شود _ اینکه گفتم حسرت چون در صحبت هام با دوستان این مورد رو متاسفانه دیدم _ در ایران به دلیل اینکه ژورنالیست به معنی واقعی کلمه، حرفه ای نداریم، تا همه ی حقایق را پوشش داده و برای خوانندگانشان خبر دهند. با خبرهایی این چنینی که به راستی حتی یک روی سکه ی زندگی اروپایی هم نیست، موجب ایجاد احساسات ناراحت کننده برای خواننده ی ایرانی می شوند. کاش بسیاری از اینان، وجدان و شعور کاری بیشتری می داشتند. فکر کنم حالا بهتر می توان از لباس های چند هزار یورویی یا به قول آن مقاله میلیون تومنی حرف زد. با توجه به درآمد و هزینه های این کشور این ارقام در اینجا هم عادی نیستند، تنها تفاوت در این است که مردم اینجا بطور معمول گوششان به این خبرهای مسخره عادت کرده و عمدتا حسرت زده و متحیر نمی شوند.