*** در مسیر زندگی ***

بی سر زمین تر از باد*** سابق***
 
تقديم به سرزمينی که خنده در آن جرم است!
ساعت ٢:۱٥ ‎ق.ظ روز یکشنبه ۳٠ دی ۱۳۸٦  
چرا و چگونه می خنديم؟
امروز پهنه ی دانش بشر به اندازه ای وسعت گرفته است که رشته های خاص و متفاوت آن بی شمار شده است و حيطه ی آن را يک پسوند "اولوژی" از حيطه رشته های ديگر جدا می کند.

مثلا بررسی روان شناختی و تن شناختی خنده با اسم " ژلاتولوژی"( Gelatology) به مفهوم خنده شناسی معرفی می شود.

پژوهشگران موضوع خنده، يا ژلاتولوژيست ها، کوشيده اند که به ماهيت خنده پی ببرند و به اين سوال پاسخی علمی بدهند که انسان چرا می خندد؟

آنها در پژوهش خود دريافته اند که مغز انسان چگونه يک جوک ، لطيفه، يا شوخی را می گيرد، و خنده چگونه می تواند واقعا به صورت بهترين داروها عمل کند.

می دانيم که جای دريافت يک موضوع خنده آور، در قسمت قدامی يا جلويی قشر بيرونی و خاکستری رنگ مغز قرار دارد. اکنون خنده شناسان در زمينه مبدا يا منشا خنده پژوهش می کنند.

دو دانش پژوه آمريکايی به نام های متيو جرويس (Mathew Gervais) و ديويد اسلون ويلسون (David Sloan Wilson) از دانشگاه بينگهمتون (Binghamton) در نيويورک، چند ماه پيش در مقاله ای اظهار داشتند که در پژوهش خود دريافته اند که منشا خنده در سير تکاملی انسان به زمانی پيش از آنکه انسان از ميمون ها جدا شود، بر می گردد.

خنده انسانهای اوليه

به عبارت ديگر خنده در ميان اولين گروه های انسان نما، بين چهار تا دو ميليون سال پيش پيدا شد. البته خنده آنها به هاه هاه يا قهقهه انسان امروزی شباهتی نداشت، چون آنها هنوز دستگاه صوتيشان توانايی تلفظ اين صداها را پيدا نکرده بود، و بيشتر به واکنش صوتی در برابر قلقلک يا خنده گوريل ها و شامپانزه های امروزی شباهت داشت.

با تکامل تدريجی انسان، خنده به طور کلی معنای تازه ای به خود گرفت. در حدود دو ميليون سال پيش در اجداد انسان اين توانايی پديد آمد که بتوانند حالت های مختلف بيانی در چهره خود را کنترل کنند و به اين ترتيب هم بی اختيار و هم با اراده خود بخندند.

اما مدت ها گذشت تا انسان در مسير تکامل به مراحلی بالاتر از شناخت و آگاهی کاربرد زبان رسيد و خنده با شوخی و مزاح ارتباط پيدا کرد.

بنابراين، اگر بتوانيم خنده را پديده ای مستقل و جدا از بزله، شوخی و مزاح بگيريم، خنده چه ماهيتی دارد؟

جوابی که بر اساس پژوهش علمی به اين سوال می توان داد، اين است که خنده در روابط اجتماعی افراد از طريق گفت و گو کاربرد دارد.

دانشوری به نام رابرت پروواين (Robert Provine) از دانشگاه مريلند در بالتيمور آمريکا، دريافته است که ما در هنگام گفت و گوهای عادی به نسبت بيشتر می خنديم تا با شنيدن جوک و لطيفه که گهگاه پيش می آيد.

توانايی خنداندن ديگران غالبا با کسب موقعيت و قدرت ارتباط دارد، به اين معنی که اگر بتوانيد ديگری را بخندانيد، او را به تسلط خود در آورده ايد.

رابرت پروواين گفته است که زن ها معمولا بيشتر از مردها می خندند، چون مردها هستند که بيشتر به گفتن چيزهای خنده انگيز تمايل دارند.

سرايت خنده

ضمنا گفته شده است که خنده مسری است، همان طور که خميازه يک نفر ديگران را به خمياره کشيدن وا می دارد.

البته ژلاتولوژیست ها يا خنده شناسان هنوز در اين زمينه پژوهش علمی انجام نداده اند، اما شنيدنی است که مسری ترين مورد خنده در سال 1962 در تانزانيا اتفاق افتاد، و آن هنگامی بود که يک دسته دختر دانش آموز به خنده ای طولانی در آمدند، خنده آنها به افراد دور و بر آنها سرايت کرد، و خنده ای که از اينجا شروع شده بود، ماه ها ادامه يافت.

پ.ن.۱. به دلیل عدم علاقه به سیاست های آشکار و پنهان خبرگزاری که این مطلب از سایتش گرفته شده، از ذکر منبع خودداری می کنم!

۲. در مورد یک سری از نوشته های این مقاله، نظراتی دارم که شاید بعدا نوشتم.