*** در مسیر زندگی ***

بی سر زمین تر از باد*** سابق***
 
هکر نبود! پيشی بود.
ساعت ٢:۱٤ ‎ب.ظ روز شنبه ٢٢ بهمن ۱۳۸٤  

بعد يکی دو روز گذر از مراسم حک شدن اومدم يک سلام احوال پرسی از دوستان.

اين پرشين بلاگ خلف جمهوری اسلامی ه. دقيقا شعر و ور اونارو تحويل ملت ميده. دو روز اينجا نوشته حک شده، حالا بعد اينکه از پلوخوری امام حسين برگشتند اومدن حرف مفت ميزنند ما حک نشده بوديم!!! (۲ اصطلاح مثلا تخصصی هم زدن تنگ بيانيشون که فقط ۴ نفر بی سواد مثل من ازش سر در نميارند چيه، يعنی که بعله راستی راستی هک نشديم.) اشکال پيش اومده بوده، اونم فقط واسه بعضی ها! اون صفحه مجهول الهويه!! ـ که لابد کار دست اوامل خرابکار بيگانه و ايادی امريکای جهان خوار هست‌ ـ همينجوری بيخودی برای شما به نمايش در ميومده! جل المخلوق!

البته من خيال ميکنم اين کارها همش در راه خدمت به بازار تهران و زنده نگهداشتن عاشورا بوده. اين يا آن، هکر نيمه محترم با اين عمل خواسته کاری کند در اين ايام!! ملت اگر ميخواهند بمونند خونه پرشين بلاگبازی کنند، نمونند و بروند تو سر خودشون بزنند که ثواب ببرند! به هر حال. اينم از اين هکر بازی.

نکته جالب برای من که جا دارد از جناب هکر با ايمان تشکر کنم اين هست که فهميدم، عجب!!! من چه دلی بستم به بلاگ و دوستان بلاگر! و چه نقش نسبتا پررنگی اين نارسانا در زندگيم داره بازی ميکنه. اين دو شبی حسابی حوصلم سر بود فکر ميکردم قسمتی از کارهام مختل شده و اين جدا خيلی بد است. به خودم گفتم هرچی باشه دنيای مجازی مجازی ه، جای دنيای واقعی رو نميگيره تو همچين شرايطی دستت به هيچ جا بند نيست و اين برای من که هيچوقت خوش ندارم تا حد بی دست و پايی وابسته به کسی يا چيزی بشم يک جور ضربه حساب مياد. به همين دليل دارم فکر ميکنم يک راهی پيدا کنم در دنيای حقيقی که اينطور اندوه ها! ديگر تو کارش نباشه. 

خوش بگذره به همتون تا پست بعد.